وصیتی که با خون جوانان وطن نوشته شد!
به گزارش نوید شاهد گلستان؛ شهید جعفر رجبلو، دوم فروردین ۱۳۴۳ در شهرستان رامیان به دنیا آمد. پدرش نادر مادرش رقیه نام داشت. دانش آموز اول متوسطه بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و پنجم آذر ۱۳۶۰ با سمت کمک تیربارچی در قصر شیرین هنگام درگیری با نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شکم، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
وصیتی از شهید رجبلو
نگاهى در طبيعت با اميدهاى بى پايان و ديدگان پر اشك چون قطراتى از باران كه فرشتگان آسمانى از طرف خداوند فرشتگان به ارمغان آورده اند و يادر بوستان و گلستان و در قطع وشعر وادب و با در ژرفترين كوهسارهاى طبيعت و يا درصحراى پاييزى كه درختان به اميد بهار ديگر برگها را به زمين فرو مى ريزند مى انديشم، اما كلمه اى را كه قابل ستايش تو را داشته باشد نيافتم. ناچار به عادت ديرينه ام و قلبم را مى شكافم و از درون آن قطره خون به نام سلام تقديمت مي كنم.
مادر مرا ببخش از اينكه وصیت نامه ام خون آلود است زيرا چيزى كه باعث نوشتن اين نامه شده يك تكه چوب و مقدارى از خون جوانان تيز خورده كه در روى دشت و بيابان و كوه هاى سر به فلك كشيده مى باشد نوشته شده است.
مادر من در زير سنگی بزرگ هستم كه هر لحظه امكان منفجر شدن آن مى باشد.
مادر هديه اى ندارم تقديمت كنم جز يك جيزآنهم دسته اى ازكشته شدگان و اجساد جوانانى زيبا كه تا چند روز پيش داراى اندامى زيبا چون شمشاد و صورتى نيكو مانند پنچه آفتاب و چشمانى چون ستاره صبحگاهى بودند ولى حالا طعمه كركسان و لاشخورها شده اند.
مادر وقتى كه گلوله به آنها اصابت مى كند مانند بره اى كه قصاب كارد را بر گلوى او بفشارد دست و پا مى زنند و چند لحلظه بعد ازجوانى كه هزاران اميد و آرزو دارد جسدى بى جان برجاى مى ماند.
مادر جنگ همه جا را به خون و آتش كشيده است. اكنون به ياد شبهايى مى افتم كه تو تا سحر برايم لالایی مى گفتى اما اينجا مرگ است جنگ و خونريزى است. دراينجا با توپ و تفنگ و گلوله سربى پذيرايى مى شويم.
مادر من با تمام قواى خود مى جنگم گرمى آفتاب تابستانى باد سحر سرد پاييزه برف وباران زمستان سنگين آور جنگ راتحمل مى كنم و خود را فداى اسلام و ميهنم مى كنم مادر من از جبهه جنگ نمى گريزم.
زيرا نمى خواهم مايه سرافندگى تو باشم گرچه تو از كشته شدن من گريه ميكنى اما هميشه سربلند هستى افتخار مى كنى كه پسرت فداى مكتب و ميهن اسلامى خودشده مى گويى او شجاعانه جنگيد و به افتخار كشته شده است.