روایت روزه مستحبی شهید "حسین شاه حسینی"
به گزارش نوید شاهد گلستان؛ شهید حسین شاه حسینی، یکم فروردین ۱۳۴۲ در روستای میقان از توابع شهرستان شاهرود دیده به جهان گشــود. پدرش یدالله، خواربار فروش بود و مادرش صدیقه نام داشــت. معلم بود. تا پایان دوره کاردانی در رشــته برق درس خواند. معلم بود. از ســوی بســیج در جبهه حضور یافت. سی ام تیر ۱۳۶۵ با سمت تک تیرانداز در فاو عراق بر اثر مصدومیت شــیمیایی به شهادت رسید. مزار وی در گلزار شهدای امامزاده روستای الازمن تابعه شهرستان علی آبادکتول واقع است.
خاطره ای به نقل از پدر شهید شاه حسینی
یک سال عید غدیر در تابستان گرمی مصادف شده بود. شب حسین به مادرش سفارش میکرد که امشب، برای سحر غذا درست کن. تا فردا که عید است روزه بگیرم. مادر شهید رو به من کرد و گفت: حسین سفارش کرده برای سحر بیدارش کنم. من گفتم لازم نیست. همین که او قصد روزه گرفتن را کرده است خوب است. صبح او را دعوت میکنیم که افطار کند. به این ترتیب هم او ثواب روز را برده است و هم ما که او را دعوت کرده ایم. به این ترتیب حسین را برای سحر بیدار نکردیم. اما شهید حسین خودش برای نماز صبح بیدار شد و بعد از دعا و نیایش بیدار شد و دوباره خوابید. موقع صبحانه هر چقدر مادرش به او گفت: که پسرم بیا و صبحانه ات را میل کن، سر سفره حاضر نشد و در جواب گفت: من نمیخورم. تا من همراه عدهای برای تبریک عید منزل سادات رفتیم. شهید حسین نیز همراه ما آمد. در منزل سادات از شهید پذیرایی شد، ولی باز هم چیزی نخورد. وقتی به منزل برگشتند سر سفره نهار نیز آماده نشد.
وقتی دلیل را از او جویا شدم در جواب گفت: من روزه هستم. من رو به او کردم و گفتم: پسر جان این همه ما اصرار کردیم و به منزل سادات رفتیم چرا روزه خود را افطار نکردی هم آنها و هم تو از ثواب روزه بهره ببری.
شهید حسین در جواب من گفت: پدر جان نابرده رنج گنج میسر نمیشود. خلاصه آن روز گرم تابستان شهید روزه خود را نگه داشت و چیزی نخورد.