دستنوشته روحانی شهید «حسین میرزایی»
به گزارش نوید شاهد گلستان؛ روحانی «حسین میرزایی» فرزند تراب در سال ۱۳۴۶ در روستای شموشک سفلی از توابع شهرستان گرگان دیده به جهان گشود. اولین بار در سال ۱۳۶۱ و در سن پانزده سالگی به جبهه اعزام شد و به عنوان تخریبچی در عملیات «الی بیت المقدس» (آزادی سازی خرمشهر) و پس از آن در عملیات رمضان در تیر ۱۳۶۱ حضور داشت. پس از آن وارد حوزه علمیه شد و در شهرهای گرگان و قم تحصیل کرد. حسین به عنوان نیروی واحد اطلاعات عملیات لشکر ۲۵ کربلا، بارها به جبهه اعزام شد و تا اینکه در نهم تیر ۱۳۶۶ در عملیات «نصر ۴» در «ماووت» بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سر، به دیدار معبودش شتافت.
از روحانی شهید حسین میرزایی، یادداشتهایی به جا مانده که قسمتی از آن مربوط به عملیات رمضان در اواخر تیر ۱۳۶۱ است که در ادامه خوانید:
بخشی از دستنوشته شهید میرزایی
عملیات رمضان
بعد از مدتی به اهواز آمدیم و به طرف خط شلمچه حرکت کردیم. برادر دستبند اهل (روستای) کلاجان (قاجار) آنجا بود. گفت آره خبره .. (خبرهایی هست...)
شب قرار بود بچهها بزنن به خط. ما آماده فرمان بودیم. صبح که شد همه منتظر خبر از خط بودند، که یک مرتبه آمدند و گفتند: «بچههای تخریب آماده باشید خیلی سریع...»
به میدان مین رسیدیم، آه آه از این ایثارها و شجاعتها. گروه مأمور معبر، موفق نشده بودند و چند نفری داوطلب روی مین رفتند تا معبر باز شد.
برادری تعریف میکرد بچهها در میدان در حالی که به شدت زخمیشده بودند و دست و پایشان قطع شده بود، میگفتند: «بچهها برید جلو. غصهی ما را نخورید. برید جلو!»
به به، به این شهامتها و ایثارها!
شهدا را با یک تویوتا به عقب آوردند و ما شروع کردیم به گشاد کردن معبر. خیلی درآمیخته شده بود و خطرناک. بچهها فقط از بیست سانت راه رفتند.
نیروهای کمکی در حال عبور از میدان بودند و ما در کنار تلی از خاک نشسته که یک خمپاره شصت آمد و طرف جنوب بر زمین خورد و در شمال ما، ترکش، سر یک رزمنده پرچم به دستی را نصف کرد. این رزمنده حتی یک آخ را به دل دشمن حسرت گذاشت. پرچم خون آلود را «عبدالله» بر زمین کاشت. صحنهی غم انگیزی بود.