انگیزه بعثت رسول الله و تکلیف مردم و مسئولان از منظر امام خمینی (ره)
به گزارش نوید شاهد گلستان؛ سالروز بعثت رسول اکرم را به تمام مسلمین و به ملت رزمنده ایران... تبریک عرض مىکنم و از خداوند تعالى توفیق تبعیت از این وجود مقدس را براى همگان خواستارم. ما باید راجع به بعثت و آنچه انگیزه بعثت است و آنچه که نتیجه بعثت است و آنچه تکلیف ما براى بعثت است، چند کلمه عرض بکنم.
غایت بعثت همان است که خداى تبارک و تعالى در سوره «جمعه» فرموده است: «هُوَ الَّذى بَعَثَ فِى الامِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ و یُزَکِّیهِم وَ یُعلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکمَةَ وَ إِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ».
غایت بعثت اینهایى است که در این آیه شریفه ذکر میفرماید: که خداى تبارک و تعالى آن خدایى است که مبعوث کرده است در بین شما از خود شما یک رسولى، یک فرستادهاى و این فرستاده این چند امر را از طرف خدا باید انجام بدهد: «یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ» آیات خدا را بر مردم قرائت کند.
قرآن آیات الهى است و انگیزه بعثت آوردن این کتاب بزرگ است و تلاوت کردن این کتاب بزرگ و آیه عظیم الهى است. گرچه همه عالم آیات حق تعالى هستند، لکن قرآن کریم فشرده از تمام خلقت و تمام چیزهایى [است]که در بعثت باید انجام بگیرد.
قرآن کریم یک سفرهاى است که خداى تبارک و تعالى به وسیله پیغمبر اکرم در بین بشر گسترده است که تمام بشر از آن هر یک به مقدار استعداد خودش استفاده کند.
این کتاب و این سفره گسترده در شرق و غرب و از زمان وحى تا قیامت کتابى است که تمام بشر؛ عامى، عالم، فیلسوف، عارف، فقیه، همه از او استفاده می کنند؛ یعنى، کتابى است که در عین حال که نازل شده است از مرحله غیب به مرحله شهود و گسترده شده است پیش ما جمعیتى که در عالم طبیعت هستیم، در عین حالى که مُتنزل شده است از آن مقام، و رسیده است به جایى که استفاده بتوانیم از او بکنیم، در عین حال، مسائلى در او هست که همه مردم، عامى و عارف و عالم و غیر عالم، از او استفاده می کنند و مسائلى در او هست که مختص به علماى بزرگ است، فلاسفه بزرگ است، عرفاى بزرگ است، و انبیا و اولیاست.
بعضی مسائل او را غیر از اولیاى خداى تبارک و تعالى کسى نمی تواند ادراک کند؛ مگر با تفسیرى که از آنان وارد می شود، به مقدار استعدادى که در بشر هست، مورد استفاده قرار مىگیرد و مسائلى هست که عرفاى بزرگ اسلام از آنها استفاده می کنند و مسائلى هست که فلاسفه و حکماى اسلام از آن استفاده میکنند و مسائلى هست که فُقهاى بزرگ از آن استفاده می کنند و این سفره همگانى است براى همه و این طوایف از آن استفاده می کنند. مسائل سیاسى، مسائلى اجتماعى، مسائل فرهنگى و مسائل ارتشى و غیر ارتشى، همه در این کتاب مقدس هست.
انگیزه نُزول این کتاب مقدس [قرآن]و انگیزه بعثت نبى اکرم براى این است که این کتاب در دسترس همه قرار بگیرد و همه از او به اندازه سعه وجودى و فکرى خودشان استفاده کنند.
مع الأسف، نتوانستیم ما و نتوانسته است بشر و نتوانستهاند علماى اسلام آن طورى که باید استفاده از این کتاب مقدس بشود، استفاده کنند.
باید همگان افکار خودشان را به کار بیندازند و مغزهاى خودشان را متوجه کنند به این کتاب بزرگ، تا اینکه این کتاب بزرگ را به طورى که هست و به طورى که ما مىتوانیم از او استفاده کنیم همه استفاده کنند؛ و قرآن آمده است براى استفاده همه طبقات، هر کس به مقدار استعداد خود، البته بعض آیات است که غیر از رسول اکرم و آن که متعلم به تعلیم اوست نمی تواند بفهمد و به وسیله آنهاست که ما باید بفهمیم؛ و بسیارى از آیات است که در دسترس همگان است که همه فکرهاى خودشان را به کار بیندازند و مغزهاى خودشان را متوجه کنند و مسائل زندگى را، زندگى این دنیا و زندگى آن عالم را، از این کتاب مقدس استفاده کنند.
پس یک انگیزه از بعثت [رسول خدا]این است که قرآن که در غیب بوده است و به صورت هاى غیبى بوده است و در علم خداى تعالى بوده است و در غیب الغیوب بوده است، به وسیله این موجود عظیمى که به واسطه مجاهدات بسیار و به واسطه بودن او بر فطرت حقیقى و فطرت توحیدى و همه مسائلى که هست، رابطه دارد با غیب، به واسطه رابطهاى که با غیب دارد، این کتاب مقدس را از مرتبه غیب مُتنزل کرده است، و بلکه تَنزلاتى حاصل شده است و تا رسیده است به مرتبه «شهادت»، که به صورت الفاظ در آمده است و این الفاظ را ما و شما و همه می توانیم بفهمیم و معانى آن را تا اندازهاى که مىتوانیم ما استفاده از آن می کنیم؛ و انگیزه بعثت، بسط این سفره [است]در بین بشر از زمان نزول تا آخر. این یکى از انگیزههاى کتاب [قرآن]است و انگیزه بعثت است، «بعث علیکم» رسولى را که تلاوت مىکند بر شما قرآن را، آیات الهى را.
«وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَة»، این شاید غایت این تلاوت باشد؛ تلاوت می کند براى «تزکیه» و براى «تعلیم» و براى تعلیم همگانى؛ تعلیم همین کتاب و تعلیم حکمت که آن هم از همین کتاب است.
پس انگیزه بعثت نزول وحى است و نزول قرآن است و انگیزه تلاوتِ قرآن بر بشر این است که تزکیه پیدا بکنند و نفوس مصفا بشوند از این ظلماتى که در آنها موجود است تا اینکه بعد از اینکه مصفا شدند، ارواح و اذهان آنها، قابل این بشود که کتاب و حکمت را بفهمند.
انگیزه، تزکیه است براى فهم کتاب و حکمت. هر نفسى نمی تواند این نورى را که از غیب متجلى شده است و متنزل شده است و به شهادت رسیده است ادراک کند.
تا تزکیه نباشد تعلیم کتاب و حکمت میسور نیست؛ باید تزکیه بشود نفوس از همه آلودگیها؛ که بزرگترین آلودگى عبارت است از آلودگى نفس انسان و هواهاى نفسانیه که دارد. مادامى که انسان در حجاب خود هست، نمی تواند این قرآن را که نور است و به حسب فرمایش خود قرآن نور است، نور را کسانى که در حجاب هستند و پشت حجابهاى زیاد هستند، نمی توانند ادراک کنند، گمان می کنند که می توانند؛ لکن نمی توانند.
تا انسان از حجاب بسیار ظلمانى خود خارج نشود، تا گرفتار هواهاى نفسانى است، تا گرفتار خودبینیهاست، تا گرفتار چیزهایى است که در باطن نفس خود ایجاد کرده است از ظلماتى که «بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ» است، لیاقت پیدا نمىکند که این نور الهى در قلب او منعکس بشود. کسانى که بخواهند قرآن را بفهمند و محتواى قرآن را، نه صورت نازل کوچکش را، محتواى قرآن را بفهمند و طورى باشد که هر چه قرائت کنند بالا بروند و هر چه قرائت کنند به مبدأ نور و مبدأ اعلى نزدیک شوند، این نمىشود الّا اینکه حجابها برداشته بشود و «تو خود حجاب خودى» باید از میان بردارى این حجاب را، تا بتوانى این نور را به آن طور که هست و انسان لایق است براى ادراک او، ادراک کنى. پس، یکى از انگیزهها این است که تعلیم بشود کتاب بعد از تزکیه و تعلیم بشود حکمت بعد از تزکیه.
اول آیهاى که به رسول اکرم، به حسب روایات و تواریخ، وارد شده است، آیه «اقرَأ بِاسْمِ رَبِّکَ» است. این آیه اولین آیهاى است که، به حسب نقل جبرئیل بر رسول اکرم خوانده است و از اول به «قرائت» و به تعلم دعوت شده است. «اقرَأ بِاسمِ رَبِّکَ الذی خَلَق» و در همین سوره است که «کَلَّا إِنَّ الِانْسَانَ لَیَطْغى، أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى» . این سوره اولین مورد وحى [است]و در اولین نزول وحى این آیه در این سوره وارد شده است که «کَلَّا إِنَّ الْانْسَانَ لَیَطْغى، أَن رَآهُ اسْتَغْنَى». معلوم مىشود که طغیان و طاغوت بودن از امورى است که در رأس امور است و براى طاغوتزدایى باید تعلیم «کتاب» و «حکمت» و تَعلّم «کتاب» و «حکمت» کرد و «تزکیه» کرد. انسان این طورى است، وضع روحى همه انسانها این طور است که تا یک استغنایى پیدا مىکند طغیان مىکند؛ استغناى مالى پیدا مىکند، به حسب همان مقدار طغیان پیدا مىکند، استغناى علمى پیدا مىکند، به همان مقدار طغیان پیدا مىکند، مقام پیدا مىکند، به مقدارى که مقام پیدا کرده است طغیان مىکند. فرعون را که خداى تبارک و تعالى «طاغى» مىگوید هست براى همین است که مقام پیدا کرده بود و انگیزه الهى در او نبود و این مقام او را به طغیان کشیده بود. کسانى که چیزهایى که مربوط به دنیاست و آنها را بدون تزکیه نفس پیدا مىکنند، هر چه پیدا بکنند، طغیانشان زیادتر خواهد شد و وبال این مال و این منال و این مقام و این جاه و این مسند از چیزهایى است که موجب گرفتاریهاى انسان است در اینجا و بیشتر در آنجا. انگیزه بعثت این است که ما را از این طغیانها نجات دهد و ما تزکیه کنیم خودمان را، نفوس خودمان را مصفا کنیم و نفوس خودمان را از این ظُلمات نجات بدهیم. اگر این توفیق براى همگان حاصل شد، دنیا یک نورى مىشود نظیر نور قرآن و جلوه نور حق. تمام اختلافاتى که بین بشر هست، اختلافاتى که بین سلاطین هست، اختلافاتى که بین قدرتمندان هست، ریشهاش همان طغیانى است که در نفس هست. ریشه این است که انسان دیده است که خودش یک مقام دارد طغیان کرده است و، چون قانع نمىشود به آن مقام، این طغیان اسباب تجاوز مىشود، تجاوز که شد، اختلاف حاصل مىشود و این فرق نمىکند، از آن مرتبه نازلش طغیان است تا آن مرتبه عالى آن. از مرتبه نازلى که در یک روستا بین افراد اختلاف حاصل مى شود ریشه آن همین طغیان است، تا مرتبه بالاتر و هر چه بالاتر برود طغیان زیادتر مىشود. فرعونى که طغیان کرد و «أَنَا رَبُّکُمُ الْاعْلَى» گفت، این انگیزه در همه است، فقط در فرعون نیست. اگر انسان را سر خود بگذارند، «أَنَا رَبُّکُمُ الْاعْلَى» خواهد گفت. انگیزه بعثت این است که این نفوس سرکش را و این نفوس طاغى را و یاغى را از آن سرکشى و از آن طغیان و از آن یاغیگرى کنترل کند و تزکیه کند نفوس را. همه اختلافاتى که در بشر هست براى این است که تزکیه نشده است.
غایت بعثت این است که تزکیه کند مردم را تا به واسطه تزکیه، هم تعلم حکمت کند و هم تعلم قرآن و کتاب و اگر تزکیه بشوند، طغیان پیش نمىآید. کسى که تزکیه کرد خود را، هیچگاه خودش را مستغنى نمىداند و «إِنَّ الْانْسَانَ لَیَطْغَى، أَن رَآهُ اسْتَغْنَى»؛ وقتى که خودش را مىبیند و براى خودش مقام قائل است و براى خودش عظمت قائل است، این خودبینى اسباب طغیان است.
اختلافاتى که بین همه بشر هست، اختلافاتى که سر دنیا بین همه بشر هست، این اختلافات ریشهاش این طغیانى است که در نفس هست و این گرفتاریى است که انسان دارد؛ گرفتارى به خود دارد و به هواهاى نفسانیه. اگر انسان تزکیه بشود و نفس انسان تربیت بشود، این اختلافات برداشته می شود.
اگر تمام انبیاى عظام جمع بشوند در یک شهرى و در یک کشورى، هیچگاه با هم اختلاف نمی کنند؛ براى اینکه تزکیه شدهاند، علم و حکمت را بعد از تزکیه در نفس دارند.
گرفتارى همه ما براى این است که ما تزکیه نشدهایم، تربیت نشدیم. عالِم شدند، تربیت نشدند، دانشمند شدهاند، تربیت نشدهاند، تفکراتشان عمیق است، لکن تربیت نشدهاند؛ و آن خطرى که از عالمى که تربیت نشده است و تزکیه نشده است بر بشر وارد می شود آن خطر از خطر مغول بالاتر است.
غایت بعثت این تزکیه است، غایت آمدن انبیا این تزکیه است و دنبالش آن تعلیم. اگر نفوسى تزکیه نشده و تربیت نشده وارد بشوند در هر صحنه، در صحنه توحید، در صحنه معارف الهى، در صحنه فلسفه، در صحنه فقه و فقاهت، در صحنه سیاست، در هر صحنه اى که وارد بشوند، اشخاصى که تزکیه نشدند و تصفیه نشدند و از این شیطان باطن رها نشدند، خطر اینها بر بشر خطرهاى بزرگ است؛ و باید کسانى که مىخواهند در این عالم تربیت کنند دیگران را، قبلًا خودشان تزکیه شده باشند، تربیت شده باشند و کسانى که در بشر مى خواهند زمامدارى کنند اگر بخواهند که طُغیان نکنند و کارهاى شیطانى نکنند، باید تزکیه کنند خودشان را و بعثت براى همین است که همگان را تزکیه کند؛ و این تزکیه براى دولتمردان، براى سلاطین، براى رؤساى جمهور، براى دولتها و براى سردمداران بیشتر لازم است تا براى مردم عادى.
اگر افراد عادى تزکیه نشوند و طُغیان پیدا کنند، یک طُغیان بسیار محدود است. یک نفر در بازار یا یک نفر در روستا اگر طغیان بکند، یک نقطه محدودى را به فساد ممکن است بکشد، لکن اگر طُغیان در کسى شد که مردم او را پذیرفتهاند، در عالمى شد که مردم آن عالم را پذیرفتهاند، در سلطانى شد که مردم آن سلطان را پذیرفته اند، در رؤسایى شد که مردم آنها را پذیرفته اند، این گاهى یک کشور را به فساد می کشد و گاهى کشورها را به فساد می کشد...
کسانى که در یک مقامى هستند، چه مقام هاى پایین و چه مقام هاى بالا، اگر بخواهند مملکت اصلاح بشود، اگر بخواهند این کشور آرامش پیدا بکند، آنها باید آرامش را از بالا شروع کنند؛ از پایین آرامش نمىشود حاصل بشود.
باید اشخاصى که زمامدار امور هستند، هر نحو زمامدارى، باید از آنجا آرامش را شروع کنند. آرامش آنها کشور را به آرامش می کشد و اگر خداى نخواسته طغیان کنند، طُغیان آنها کشور را به هلاکت می کشاند. آنهایى که براى این کشور دلسوزند، آنهایى که براى اسلام دلسوزند، آنهایى که اسلام را نجات دهنده همه بشر می دانند، باید به تعلیمات اسلام، لا اقل به یکى از تعلیمات اسلام توجه کنند و آن اینکه «إِنَّ الْانْسَانَ لَیَطْغَى، أَن رَآهُ اسْتَغْنَى».
آنهایى که بعثت را یک بعثت الهى مىدانند و انگیزه بعثت را هدایت همه خلق مىدانند، باید به غایت بعثت توجه کنند، به انگیزه بعثت توجه کنند که خود خدا انگیزه بعثت را فرموده است، فرموده است: «یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَة». تزکیه براى این است که نور هدایت در انسان واقع بشود.
تا تزکیه نشدید، طُغیان براى شما حاصل خواهد شد. تا تزکیه نشدهاید، علم براى شما خطرناک است، خطرناکتر از هر چیزى. تا تزکیه نشدهاید، مقام براى شما خطرناک است و شما را به هلاکت دنیایى و اخروى می کشاند.
کوشش کنید که از این روزى که بعثت شروع شده است، از آن وقتى که بعثت شروع شده است و امروز سالروز این بعثت بزرگ است و این نعمت عظیم الهى است، توجه کنید که بعثت براى چه بوده، انگیزه بعثت چه بوده است و اگر کسى تخلف کند از انگیزه بعثت چه خواهد شد.
انگیزه بعثت تزکیه نفوس بوده است و تزکیه نفوس به این است که خودخواهیها برود از بین، خودبینیها برود از بین، ریاست طلبیها برود از بین، دنیا طلبیها برود از بین، و به جاى همه، خداى تبارک و تعالى و هواىِ براى خدا بنشیند.
انگیزه بعثت این است که حکومت خدا در دلهاى بشر حکومت کند تا اینکه در جامعههاى بشر هم حکومت کند. تا تزکیه در ردههاى بالا حاصل نشود و تصفیه در ردههاى بالا حاصل نشود، این مملکت و همه ممالکى که هستند اصلاح نخواهند شد.
آنهایى که این انقلاب را مفید مىدانند و این انقلاب را پشتیبانى می کنند و این انقلاب را از ملت می دانند و این انقلاب را می خواهند به نتیجه برسد باید آرامش را به هر نحو که هست در کشور ایجاد کنند و این آرامش از رده بالا باید شروع بشود.
مادامى که در رده بالا آرامش نیست، پایینها آرامش پیدا نمىکنند. مادامى که تزکیه در رده بالا نباشد و تصفیه در رده بالا نباشد و خدا خواهى در رده بالا نباشد و فرار از خود در رده بالا واقع نشود، تزکیه نباشد و خودبینیها به جاى این تزکیه ها باشند و خودخواهیها به جاى تصفیه ها باشند، در رده بالا آرامش حاصل نخواهد شد و هر چه فریاد بزنید که آتش بس، نخواهد شد.
همه ما مکلفیم به اینکه تزکیه بشویم. بعثت براى تزکیه آمده است. اگر تزکیه نباشد، هر چه در نفس واقع بشود، هر چیزى که در نفس بیاید، حجاب انسان است.
همه مکلفیم که تزکیه بشویم تا بتوانیم از نور الهى و نور قرآن استفاده کنیم. لکن این تزکیه براى دولتمردان و رده هاى بالا لازمتر است تا براى امثال ماها. ما اگر تزکیه نشویم، یک حد محدود را به فساد مىکشیم یا خود را به فساد مىکشیم و آنها اگر تزکیه نشوند و خودخواهیها را کنار نگذارند، یک کشور را، بلکه کشورها را، ممکن است به فساد می کشند.