به مناسبت سالروز شهادت شهید «قربان گرزین»
همسر شهید «قربان گرزین» نقل می‌کند: هر چه خواهش کردم که نرود، به خرجش نرفت. گفت: اگر تو می‌توانی روز قیامت شفاعت و ضمانت مرا پیش خدواند و مادرت فاطمه زهرا (س) بکنی، من نمی‌روم.

به گزارش نوید شاهد گلستان، شهید «قربان گرزین» ششم خرداد ماه ۱۳۳۴، در روستای شاهکوه علیا از توابع شهرستان گرگان چشم به جهان گشود. پدرش حسین و مادرش صدیقه نام داشت. در حد خواندن و نوشتن سواد آموخت. کشاورز بود. سال ۱۳۵۹ ازدواج کرد و صاحب دو پسر شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و هفتم دی ماه ۱۳۶۵، با سمت راننده تانکر آب در شلمچه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به دست و شکم، شهید شد. پیکر وی را در گلزار شهدای روستای قرن آباد تابعه گرگان به خاک سپردند.

همسرم می‌توانی روز قیامت شفاعت مرا کنی!

دوستدار اهل بیت بود

شهید قربان گرزین دومین فرزند حسین و صدیقه خانم بود. او کودکی‌اش را در دامان سرشار از مهربانی پدر و مادری دلسوز سپری کرد. خانواده از لحاظ مالی، مانند بیشتر اهالی روستا، وضعیت مساعدی نداشت اما عشق به اهل بیت (ع) در وجودشان موج می‌زد. فرزند برومند در این محیط مذهبی قد کشید و دوستداری خاندان پیغمبر در سرشتش نهادینه شد. شهید گرزین در مهر ۱۳۴۱، پای به دبستان شاهکوه نهاد. او دانش آموز پر تلاش و موفقی بود. افسوس که تنگناهای اقتصادی خانواده و فقر فرهنگی آن روزگار، مانع ادامه تحصیل و پیشرفت او شد و به ناچار، قربان به تحصیل پایه چهارم دبستان بسنده کرد. پس از این، وی به کار کردن روی آورد و تصمیم گرفت که کمک خانواده باشد. از حدود سیزده سالگی به عنوان راننده تراکتور پیش شوهر عمه اش کار می‌کرد. او این شغل سخت و طاقت فرسا را تا هنگام اعزام به خدمت سربازی ادامه داد. می‌خواست پس‌اندازی برای خود و کمکی برای خانواده فراهم کند.
این جوان برومند و مهربان و بزرگوار در ۱۳۵۳ به خدمت سربازی رفت. دو سال بعد دوره‌اش را تمام کرد و به روستا بازگشت. چهار سال بعد (۱۳۵۹)، با دختر عمه‌اش خانم طاهره میر کریمی طی مراسمی ساده ازدواج کرد. اوایل ازدواج در منزل پدری سکونت داشت، اما پس از مدتی، مستقل شد. ثمره این ازدواج ساده اما آسمانی دو پسر به نام‌های محمد علی و علی اصغر است.

عشق به دین و میهن در وجودش موج می‌زد


وقتی صدام خونخوار با حمایت همه جانبه استکبار به ایران حمله کرد، غیرت جوانان وطن اجازه نداد که بعثی‌ها به آب و خاک این وطن بتازند. قربان نیز یکی از جوانان مسلمان و میهن دوست بود که داوطلبانه قصد حضور در جبهه عشق را کرد. او از طریق ارتش، داوطلبانه به جبهه آبادان و ماهشهر اعزام شد. در این مدت که شش ماه به دازا کشید، قربان رشادت‌ها کرد و حتی یکبار هم مجروح شد. پس از اتمام این دوره، او نزد خانواده بازگشت. حضور در کنار خانواده او را راضی نمی‌کرد. عشق به دین و میهن در وحودش موج میزد، باید خود را به گلستان ایثار می‌رساند. دوباره به جبهه رفت. همسر شهید می‌گوید: بار آخری که می‌خواست به جبهه برود، با رفتنش موافق نبودم. خیلی ناراحتی کردم. هر چه خواهش کردم که نرود، به خرجش نرفت. گفت: اگر تو می‌توانی روز قیامت شفاعت و ضمانت مرا پیش خدواند و مادرت فاطمه زهرا (س) بکنی، من نمی‌روم. با شنیدن این جمله، دیگر اصرار و مخالفت نکردم. بالاخره خود را به جبهه رساند. در آنجا راننده تانکر آب شد.

قانع، مخلص و اهل مشورت و خرد جمعی بود


درباره سجایای اخلاقی و تعهد و تقید مذهبی شهید گرزین سخن‌ها گفته شده است. همسرش می‌گوید: با والدین من همانند پدر و مادر خود رفتار می‌کرد. به همه احترام می‌گذاشت. قانع، مخلص و اهل مشورت و خرد جمعی بود. در حفظ حجاب اطرافیانش حساسیت زیادی به خرج می‌داد. راز و نیازهایش بسیار ویژه و شگفت بود. مهربانی و دلسوزی او بسیار دوست داشتنی بود. در کارهای خانه بسیار کمک می‌کرد. واقعا و به معنی راستین کلمه، زوج بودیم. غمخوار و تیماردار یکدیگر بودیم، حتی گاهی با هم سر زمین کشاورزی می‌رفتیم.
اسماعیل برزین برادر شهید می‌گوید: قربان از همان ابتدا فردی منضبط و دیندار بود. در مدت زندگی‌اش فقط دو روز روزه قضا داشت که آنها را هم در جبهه گرفته بود. نمازش را اول وقت می‌خواند. پس از انقلاب تعبد و دینداری‌اش بیشتر شد. به انقلاب و رهبر نستوه آن عشق می‌ورزید. در مراسم عبادی و سیاسی شرکت می‌کرد. ایشان همگام با دریای خروشان و بی‌کران ملت، در تظاهرات و پیروزی انقلاب سهیم بود.
سرانجام قربان گرزین در بیست و هفتم دی ماه ۱۳۶۵، در عملیات کربلای ۵ به شهادت رسید. او در پاسگاه شلمچه خدمت می‌کرد. در آن عملیات ترکش‌های خمپاره‌ای به سطح بدن، دست و شکم او اصابت کرد و بدین ترتیب، این جوان به کاروان جاودانان ایران پیوست.

منبع: کتاب پای درس شهدا ۲ (زندگینامه و خاطرات ۴۷ شهید قرن آباد و شاهکوه علیا)

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده