«شهید قربانعلی بادلی»؛نماز را سر وقت بخوانید تا بیشتر به خداوند بزرگ نزدیک شوید

نوید شاهد گلستان؛ شهید قربانعلی بادلی سرکلا/  يكم مرداد1345 ، در روستاي سركلاته خرابشهر از توابع شهرستان كردكوي به دنيا آمد. پدرش ابراهيم، كشاورز بود و مادرش ربابه نام داشت. تا پايان دوره راهنمايي درس خواند. او نيز كشاورز بود. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور يافت و به اسارت درآمد. دوم آذر 1367 ، در رماديه عراق بر اثر جراحات ناشي از شكنجه به شهادت رسيد. مزار او در گلزار شهداي زادگاهش واقع است.

با درود و سلام بر خاتم انبیاء محمد(ص) و با درود و سلام بر امام زمان(عج) و نائب بر حقش آن شیر پیرجماران و درود و سلام بر شما ای امت قهرمان و شهید پرور، شما ای حامیان امام، ای امت امام، به ندای امام لبیک گوئید.
به سخنان شیوای امام عزیزمان گوش فرا دهید. و از اینکه گوش داده اید عملاً انجام دهید و مشتها را با هم بالا ببرید و بر دهن منافقین ضدخلق بزنید.
برادران؛ شما حسین وار زندگی کنید و شما خواهران باید زینب وار زندگی کنید. چند سخن کوتاه نوجوانان دارم؛ شما ای برادران که در کوچه ها این طرف و آن طرف می روید، بیائید به ندای امام لبیک گوئید، تا کی می خواهید بی تفاوت باشید. بیائید تا شنا هم در این راه سهمی داشته باشید.
ای عزیزان شیطان شما را گول نزند جز راه خدا راه دیگری نروید. راهی که رسول خدا شما را راهنمایی کرد، همان راه را بروید. اگر راه رسول خدا را بروید نتیجه اش جهنم خواهد بود.
پس بیائید به ندای امام لبیک گوئید و تا از عذاب جهنم آزاد شوید و راهی بهشت شوید. اگر شما اسم خود را در دفتر بسیج ثبت نام کرده اید، انشاالله امام زمان اسم شما را در دفتر خود ثبت کند.

سخنی با همشهریان خود دارم، از شما حلالیت می طلبم و شما را به خدای بزرگ می سپارم، سخنی با خانواده ام دارم. شما ای پدر مهربان درود و سلام بر تو باد که مرا از کوچکی بزرگ کرده ای و در این راه فرستادی، درود بر شما ای پدرم که مرا از کوچکی  به مکتب خانه فرستاده ای و درود و سلام بر آن ملایی که به من قرآن یاد داده تا من توانستم به وسیله قرآن به ندای امام لبیک گویم.
پدر جان اگر من از فرمانهای شما سرپیچی کرده ام، مرا ببخش. پدر عزیزم اگر من در موقع رفتن به جبهه از شما خداحافظی نکردم، باز هم از تو می خواهم مرا ببخش.
و تو ای مادر مهربانم درود و سلام من بر تو باد. مادرم شما زحمت بسیاری برای من کشیده ای از تو سپاسگذارم، مادرم اگر من سعادت آن را داشتم و شهید شدم مبادا تو گریه کنی، اگر گریه کنی مرا غمگین و منافقین از خدا بی خبر را شاد می کنی. مادرم اگر من شهید شدم تو افتخار کن که پیش خداوند رو سفید خواهی شد، مادرم اگر بعضی از موقعه ها شما را ناراحت می کردم،مرا ببخش.
و شما ای برادرانم از شما می خواهم که نماز را سر وقت بخوانید تا بیشتر به خداوند بزرگ نزدیک شوید. برادرانم قرآن بخوانید. برادران عزیزم شما ادامه دهنده راه شهیدان باشید، برادران مبادا خدایی نخواسته کار خلافی از شما سر بزند.
باید الگو باشید. برادرانم می خواهم که درسشان را ادامه دهند و شما ای خواهرانم سلام بر شما، شما باید زینب گونه باشید. وقتی سر امام حسین را از بدن جدا کردند و به طرف خواهرش حضرت زینب پرتاب کردند، حضرت زینب سر برادرش را گرفت و به طرف آنان پرتاپ کرد و گفت: من این سر را در راه خدا دادم.

شما ای خواهرم؛ باید زینب گونه باشید وقتیکه خبر شهادتم را برای شما آوردند، شما نباید ناراحت شوید. باید افتخار کنید که هدیه ای در راه خدا داده اید که خدا انشاالله این هدیه شما را قبول کند.
خواهران من حجاب اسلامی را رعایت کنید که ارزنده ترین زینت شما حجاب شما می باشد. از پسران خواهرانم می خواهم که درس بخوانند، که مدرسه یک سنگر است. و از دختران خواهرم می خواهم همچون مادرنشان حجاب را رعایت کنند.
دامادانم افتخار کنید که من در این راه میروم از عمه ام می خواهم که مرا ببخشد که من هنگام رفتن به جبهه از او خداحافظی نکرده ام، و تو ای مادرم از تو می خواهم از روستائیانم حلالیت مرا بطلبی از بسیجیان و سپاهیان روستای خود تشکر مس کنم که مرا به این راه راهنمایی کرده اند.
اگر من شهید شدم مرا در قبرستان محل خودمان بغل شهداء، که پشت تخته می باشد، به خاک بسپارید. سر مزارم قرآن بخوانید.
همه شما را به خدای بزرگ می سپارم/ والسلام علی من التبع الهدی
شهادت یک فوز عظیمی است/ امام خمینی