آشنایی با تنها سردار شهید گلستانی روز فتح خرمشهر
نوید شاهد گلستان:در دورانیکه رژیم ستمشاهی در کشور ایران حاکم بود در طلوع دوم دی ماه 1339 خورشید نورافشانی کرد و فرزندی پاک متولد شد که نام او را علیرضا گذاردند، او در خانواده مذهبی و مستضعف در گرگان رشد و نمو کرد.دوران دبستان را پشت سر گذاشت و وارد دبیرستان شد و در اواخر دبیرستان بود که انقلاب اسلامی نضج گرفت.
در
دبیرستان در پخش اعلامیه های حضرت امام خمینی و تعطیل کردن دبیرستان و آگاهی برادران
در مسائل انقلاب اسلامی بسی کوشا و فعال بصورت شبانه روزی با جمعی از دوستان خود در
تحقق انقلاب فعالیت چشمگیری داشت و در همین رابطه یک بار در ماه مبارک رمضان دستگیر
و بعد از مدتی کوتاه آزاد شد و در جریان پنجم آذر گرگان زخمی شد. با طلوع فجر 22بهمن
به رهبری ولی فقیه زمان امام خمینی که کاخهای ظلم متزلزل و نابود گردیده بود با رهنمودهای
حضرت امام در سازندگی جامعه فعالیتی نو آغاز کرد که با شناختی که از اسلام داشت با
تشکیل جهاد سازندگی مشغول کار در آن نهاد مقدس شد تا در عمل حامی مستضعفین باشد و انقلاب
می رفت که شعارهای خود را حاکمیت ببخشد.
با
تشکیل هیئتهای هفت نفره واگذاری زمین و با علاقه ای که به جهاد سازندگی داشت بر اثر
حساسیت زمانی و مکانی منطقه مسئولیت خود را در سنگر مقدس زارعین و کوخ نشینها که یک
عمر زیر فشار و چنگال فئودالها و سرمایه داران وابسته به استکبار جهانی له شده بودند
شروع به کارکردن درهیئت هفت نفره واگذاری زمین گرگان با تحقق استقلال در زمینه اقتصادی
به تشکیل شوراهای اسلامی پرداخت و در همین موقع از طرف این نهاد با نمایندگان شوراهای
اسلامی جهت خواسته های مظلومین منطقه با آنها و با شخصیتهای انقلاب اسلامی ملاقات نمود
و یکبار هم همراه برادران هیئتهای هفت نفره واگذاری زمین گرگان با امام خمینی و آیت
الله منتظری و مشکینی و... دیدار نمود.
هنوز
زمانی نگذشته بود که انقلاب می رفت که کاخهای ستم را در خاورمیانه ویران نماید. از
جهت مهار انقلاب، فرزند نامشروع صهیونیزم و نماینده استکبار جهانی، رژیم بعث عراق و
صدام کافر و خائن به این مملکت امام زمانی(عج) حمله کرد. با آغاز جنگ که مسئولیتهای
فرزندان انقلاب دشوارتر میگشت برای رفتن به جبهه، به قم شهر قیام و خون حرکت نمود.
در بسیج قم آموزش دید و همراه برادران عازم نبرد حق علیه باطل گشت و بعد از مدتی بازگشت
و مجددا اعزام گردید و در اهواز دوره پدافند را سپری نمود و به خدمت مشغول شد. سپس
به شهر خود بازگشت که در ادامه کار خود و همکاری با تمام ارگانها به افشاگری منافقین
و لیبرالها بپردازد.
برای
بار سوم از بسیج گرگان در مورخ 60/10/3 عازم جبهه گردید. در اینجا فصلی نو در زندگی
خود را آغاز نمود و با فعالیتهای چشمگیری که در عملیات و کارائی که خود در آزادسازی
بستان و عملیات چزابه نشان داده بود و مدیریت قابل ستایشی که برخوردار بود، مسئولیتهائی
در تیپ نجف اشرف پایگاه شهید مدنی اهواز را دارا شد و در کنار آن کارهای تعاون تیپ
را هم انجام می داد تا اینکه عملیات بیت المقدس آغاز گردید و در این عملیات شرکت نمود
و در آزادسازی شهر خون و مقاومت، خونین شهر عزیز در صبح دم پیروزی در مدخل شهر خرمشهر
بعد از پنج ماه بودن در جبهه که به مرخصی نمی آمد در سومین روز خرداد ماه سال 1361
به معبودش شتافت و به ملکوت اعلی پیوست.
نکته ای که تمام همرزمانش اذعان میدارند ارتباط معنوی او با خدا و تشکیل مراسمهای مذهبی شجاعت، ایثار، مدیریت، اخلاق، صبر و اخلاصش بود. فرمانده ی تیپ علاقه زیادی به او داشت و خون او حرکت جوشانی داشت و علاقه شدید او به روحانیت مبارز و صحیح حرکت کردن در خط اسلام فقاهتی را تنها راه برای رهائی انسانها از یوغ استکبار می دانست و تفکر خالص او در سخنان و وصیت نامه اش گویاست.
فرازی از وصیتنامه شهید طغرائی
در فرهنگ غنی اسلام شهید به معنی نمونه اسوه و حاضر و الگو و … در تاریخ میباشند.شهدا نوری هستند در بستر تاریخ برای روشنایی راه انسانهای آزاده و مسلم بنابراین مردن یک شهید پوچ و بیمعنا نیست و آن مرگی نیست که ابرقدرتها و صدامیان بر ما تحمیل کرده باشند بلکه مرگی است پرافتخار و پرفضیلت و متعالی که شهید با تمام شناخت و ایمانش آگاهانه، در این راه قدم میگذارد در زمانیکه که ظلم و جنایات ابرقدرتها و اسرائیل غاصب به اوج خود رسیده و در زمین عرصه را برای مستضعفین تنگ کرده است و در زمانی که مسلمین بدون هیچ سلاحی در مقابل اینها ایستادهاند و حتی در همهی عصر، که شرایط چنین باشد.
مسئولیت از دوش یک مسلمان سلب نخواهد شد بلکه مسلمین مشت محکمی بر آنان میزند یا پیروز میشود و یا به درجه رفیع شهادت نائل میشود که شمع راه دیگران خواهد شد بنابراین اگر مسلمین زنده هستند در مقابل زنده ماندن، مسئول خواهند بود و مسئولیت آنان جهاد است، جهاد، جهاد.توانستن و یا نتوانستن و یا تنها بودن و با جمعیت بودن دلیل بر آن نباشی که رسالت از کسی سلب شود بلکه باعث تغییر شکل رسالت میشود بنابراین خدا دستور به جهاد میدهد اگر چه یک تن باشی و اگر چه سلاحی هم نداشته باشد و اگر چه دهها تن باشیم.
ما وارث انبیاء در طول تاریخ هستیم ما وارث شهدا در تاریخ میباشیم خدا به آنان یاد داد که چگونه باید "مرد” آنان به عهد خود با خدا وفا کردند و الگوی ما شدند و انشاءاله که ما بتوانیم بعهد خود وفا کنیم و الگویی باشیم برای نسلهای بعد و عصرهای بعد مسلمین باید با شهادت خودشان عزت و حیات اسلام را در آینده تضمین کنند.بنابراین از همین جا به همه ابرقدرتها و صدامیان اعلام میکنیم:
که اگر برای ما هیچ وسیلهای حتی یک کارد باقی نماند ما مسلمین با چنگ و دندان از میهن اسلامیمان دفاع میکنیم. ای آمریکای غارتگر و ای مزدور خائن صدام کافر شماها همگی خیال نکنید که مرگ ما مردن و از بین رفتن است مرگ ما مرگ نیست آغاز زندگی نو و جاویدی میباشد که توان درک آن از شماها ساقط است.مرگ ما وقتیست که شما مزدوران و آن آمریکای غارتگر و اسرائیل غاصب باشید و در مقابلتان ساکت باشیم آن روز مرگ ما مسلمانان خواهد بود و بدانید:تا وقتیکه اسلام دین ما و شهادت مرام ما و خمینی امام ما و وحدت سلاح ما، نابودی استکبار جهانی و در راس آن آمریکای غارتگر و صدام کافر شعار ماست و … یک لحظه خواب خوش نخواهید داشت و در هر لحظه با شتاب و سریع بطرف فرعونها و یزیدیان میروید بله ما با سلاح ایمان و شهادت و شما با هر گونه سلاح کاذب.
بالاخره دیدید برای چندمین بار در تاریخ ثابت شد که پیروزی و رستگاری در گرو ایمان و شهادت است نه در گرو ابزار. برادری که با کارد ۴ نفر از دشمنان اسلام را که مجهز به تیربار و کلاش بودند را اسیر کرد این همان ایمان است که در جبهه میرزمد این مکتب است که عرض اندام میکند نه ابزار شهادت از برای ما افتخار است شهادت آرزوی ماست و شهید در پیش خدا ارزش زیادی دارد شهدا زندهاند و پیش خدا رزق میخورند.
انسان برای رسیدن به یک هدف همیشه از یک وسیله استفاده میکند و شهادت عالیترین سکوی پرتاب به مقام والای معنوی بسوی الله می باشد.من معتقدم به رهبری و هدایت و … خدای متعال ـ معتقدم به نبوت رسول اکرم بعنوان فرستاده و راهبر انسانها بسوی خدا ـ معتقدم به اصل امامت در تشیع راستین از حضرت علی (ع) تا امام حسن عسکری ـ معتقد هستم که در عصر غیبت رهبری جامعه به دست فقیه جامعالشرایط (ولایت فقیه) تا این رهبری را به صاحب اصلی آن یعنی امام زمان (عج) تحویل دهد.
من معتقد هستم که در عصر حاضر تنها و تنها فقط امام خمینی میباشد که دارای شرایط فقیه و مرجع جامعالشرایط میباشد.من معتقد هستم که تنها امام خمینی میتواند ما را به مقصد اصلیمان ببرد و تنها کسی است که میتواند اسلام و مسلمین را نجات دهد امام خمینی به منزله کشتیبان کشتی نوح میباشد هر که با او و پشت سر او و همراه او باشد نجات مییابد در غیر اینصورت هلاک خواهد شد.هرکس به حرفها و پندهای امام و روشنگریهای امام جامعه عمل بپوشاند در دو جهان سعادتمند و رستگار خواهد شد. امام مرجع، فقیه، متقی، صدیق و صادق و مخلص خدا، رهبر و … میباشد بنابراین:
ای ملت مواظب آنان باشید که میگویند رهبری از مرجعیت جداست این همان نغمه ابرقدرتها میباشد ای ملت امام را یاری کنید تا خدا شما را یاری کند کاری نکنید که قلب وروح امام از شما بدرد آید که در اینصورت بدانید که به عذاب الهی در دو جهان گرفتار خواهید شد.
همه بدانید که پیروزی ما در گرو ۳ اصل کلی بوده است:
۱- اسلام بعنوان تنها دین برای رهایی انسانها.
۲- امت به معنای پیروان دین و معتقدان به دین.
۳- امامت بعنوان عینیت بخشیدن به اصل بالا و رهبری اصل دوم این امامت و امام است که میتواند اسلام راستین را به معنای واقعی با معیارهای واقعگرایانه بفهمد وبگوید این امت است که خودشان را با این معیارها وفق میدهند بنابراین ای امت شهیدپرور بدانید رهایی و رستگاری شما در گرو یاری امامتان میباشد این امامیکه در تمام عمر فقط برای خدا هجرت، جهاد، آواره، فریاد، مال، فرزند، جان، عمر و … از همه چیزش گذشت تا بتواند اسلام را
نجات دهد.
ای ملت مواظب آنان باشید که میگویند رهبری از مرجعیت جداست، این همان نغمه ابرقدرتها میباشد.ای ملت مواظب آنان باشید که میگویند رهبری از مرجعیت جداست این همان نغمه ابرقدرتها میباشد ای ملت امام را یاری کنید تا خدا شما را یاری کند کاری نکنید که قلب وروح امام از شما بدرد آید که در اینصورت بدانید که به عذاب الهی در دو جهان گرفتار خواهید شد.
بنابراین وصیتنامه شهدا را خدا در طول تاریخ نوشته است چون بودن یکی بدون دیگری امری ناقص میباشد لذا وصیتنامه من نمیتواند جدای از امر به جهاد باشد همانطور که خدا دستور به جهاد و خون دادن کرده همانطور پیام روندگان راهش را داده است بنابراین وصیتنامه من چیزی نیست که بخواهم من بگویم چون آنرا خدایم برای ماندگان تاریخ گفته است.
انگیزه آمدن به جبهه
انسانها برای هرکاری که انجام میدهند یک هدف و انگیزهای را دنبال میکنند مثلاً هدف یک پزشک ممکن است برای خدمت به خدا و محرومین باشد و یا برای کسب درآمد مالی و یا ممکن است برای مقام، بالاخره تمام این دلایل و ادله دیگر چه خوب و چه بد، انگیزهای میباشد برای پزشک شدن یک انسان و چقدر خوب و متعالی است که انگیزه هر عملی لِله باشد برای خدا باشد برای محرومین و فقرا باشد چون هر چه هست از اوست.بطور کلی انگیزه آمدن من به جبهه بخاطر مسائل زیر میباشد:
۱- بخاطر خدا به جبهه میروم تا شاید بتوانم به انبیاء و صالحین و صدقین بپیوندم.
۲- بخاطر در خطر بودن اسلام محمد (ص) به رهبری امام خمینی.
۳- بخاطر شناخت صحیح و درک عمیق خدا (چون معتقدم که خدا را میتوان بهتر در جبههها شناخت و این حرف عملاً برای شخص خودم و دیگر برادرانم ثابت شده است(.
۴- بخاطر دستور خدا و قرآن و امام در امر مبارزه با تجاوزگران و کافران و … نجات دو ملت ایران و عراق از این غده سرطانی(صدام)
۵- بخاطر تداوم انقلاب و صدور آن به منطقه و جهان.
۶- بخاطر خودسازی و آموختن درس جهاد ـ شهادت ـ مقاومت و … رشد آگاهیم در زمینه سیاسی ـ فرهنگی ـ نظامی.
۷- بخاطر ادامه راه شهدای اسلام در طول تاریخ مخصوصاً شهدای جنگ تحمیلی و انقلاب اسلامی.
۸- بخاطر ضربهزدن به پایگاههای امپریالیسم جهانی به سرکردگی آمریکا (صدام) در منطقه و جهان.
۹- بخاطر نشان دادن قدرت خدا و اسلام و مسلمین و مستضعفین و فقرا و بیچارگان و مظلومین به شیاطین کافران و سرمایهدارها، فئودالها، ظالمین و مستکبرین و … .
۱۰- بخاطر حفظ مملکت اللهاکبر ـ مملکت امام زمان ـ مملکت خمینی ـ مملکت اسلام و ….
۱۱- بخاطر گرفتن انتقام و قصاص خون پدرانم، مادرانم، خواهرانم، برادرانم از صدام کافر.
۱۲- من معتقدم که اگر بخواهیم حاکمیت انقلاب باقی بماند باید جبههها را تقویت و پر کرد و من هم به نوبه خودم مسئول هستم در پر کردن و تقویت جبهه.
۱۳- بخاطر بیاعتبار و باطل کردن عربدههای امریکا و صدام و نشان دادن درس مقاومت مسلمین تا پیروزی نهایی.
۱۴-
بخاطر حفظ و دفاع از استقلال ـ آزادی ـ جمهوری اسلامی