مروری بر زندگی شهید علی خلمی
نوید شاهد گلستان: شهید از تبار و طایفه مردانی ا ست که با جهاد و ایثار خواب و آرامش از دیدگان کور دشمن ربودند . و با در آغوش کشیدن شاهد شهادت غبار تن را از چهره جان کنار زدند . شهادت می دهم که مردن،زنده شدن ، سئوال دربهشت و دوزخ . حساب قیامت و جای اعمال حقند . از اینکه به شهادت رسیدم خوشحال باشند و بدانندکه به آرزویم رسیده ام .
علی خلمی در17/7/1336 در یک خانواده ای با وضع مالی متوسط و کشاورز در شهر چهارده کلاته دامغان دیده به جهان گشود.پدر حسین و مادر زیور فدائیان نام داشت. نام او را پدر به دلیل اینکه نام پدر بزرگش ، علی نام داشت انتخاب کرد.
علی بعد از گذراندن دوران طفولیت در مدرسه ی ابتدائی ثبت نام کرد و او به دلیل اینکه پدر و مادر دارای شغل چوب داری و اسب داری قدیم بود و فصل های خاصی از سال به بندرگز می آمدند و بر سر زمینهای مردم مشغول به کشاورزی و کشت پنبه می شدند و سپس به شهر بندرگز کوچ کرده و در آنجا ساکن شدند. او سپس به شغل کارگری در معدن سنگ و زغال چهارده کلاته پرداخت.
علی دلسوز و مهربان بود. وقتی که حقوق خود را دریافت می کرد و از چهارده کلاته به منزل پدر و مادرش در بندرگز می رفت ، هدیه هایی چون انگشتر یا چیزهای دیگر تهیه می کرد و آنها را خوشحال می کرد.
شهید بعد از مدتی برای سربازی ثبت نام کرد و در خرم آباد، در پادگان شماره 2 خرم آباد لرستان مشغول به خدمت شد.بعد از دوسال خدمت صادقانه به منزل آمد و تصمیم به ازدواج گرفت . او با انتخاب و اجازه ی پدر و مادر با دختر عمه ی خود به نام ننه خانم شریان ازدواج کرد و بعد از مدتی ، مستخدم مدرسه راهنمایی چهارده کلاته شد.
حاصل ازدواج و چند سال زندگی مشترک آنها پنج فرزند به نام های رمضان ، علی و زهره و مهدی و بهروز بود و از آن پس تصمیم به اعزام دواطلبانه خود به جبهه را گرفت وچهار مرتبه به جبهه اعزام شد و هربا ر بعد از سه یا چهار ماه یکبار به مرخصی می آمد و درمرتبه چهارمی که به جبهه رفته بود به علت اینکه دچار حالت تهوع شدید شده بود به مرخصی آمده بود و وقتی که به منزل آمده بود والدین و همسر و پسر خاله اش قربانعلی از او خواستند که به جبهه نرود. همسرش به او گفت الان زمان زایمان پنجم من است این بار به جبهه نرو ولی او به آنها گفت : من باید به جبهه بروم . سپس به داروخانه رفت و برای خود دارو گرفت و سریع به جبهه ی شلمچه از طرف سپاه پاسدارن رفت. مدتی بعد فرزند آخر آنها به نام هادی بدنیا آمد .
بعد از مدتی پسر خاله قربانعلی که فرمانده سپاه بود با منزل آنها تماس گرفت و خبر مفقود شدن علی را داد.شهید در1365/10/4 در عملیات کربلای 4 شلمچه در اثر اصابت ترکش به تمام اعضای بدنش مفقود الاثر شد و خانواده به دلیل اینکه علی دارای همسر و فرزند بود ناراحت شده از غم فراقش می گریستند ولی امیدوار بودند چون این راه را خود انتخاب کرده بود سرافراز از این دنیا رفته به خود می بالیدند.
سپس در 1368/5/15 بعد از سه سال مفقودیت جسد او را با اجساد عراقیها معاوضه کرده و به ایران منتقل کردند. شهید علی خلمی را در شهر چهارده کلاته دامغان تشیع و در گلزار شهدای چهارده کلاته به خاک سپردند.
منبع:معاونت فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید گلستان/پرونده فرهنگی شهداء