به بهانه سال روز شهادت
شاید قضا و قدر چنین باشد که شامگاه مورخه بیست و هشتم آبان 1373، او را که به عنوان دیده بان خدمت می کرد مورد آماج گلوله های زهر آگین دشمنان کینه توز اسلام و قرآن یعنی منافقین کوردل به ناحیه قلب و چشم و سطح بدن قرار گرفت.
به گزارش نوید شاهد گلستان: شهید «علی رضا نصراله نژاد»، یکم مهر 1353 در روستای شموشک سفلا از توابع شهرستان گرگان دیده به جهان گشود. پدرش «قربان علی»، کشاورز بود و مادرش «ماه نسا»، نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. او نیز کشاورز بود. به عنوان پاسدار وظیفه خدمت می کرد. بیست و هشتم آبان 1373، در 75 کیلومتری اهواز بر اثر اصابت  شهید شد. پیکرش را در گلزار شهدای روستای روشن آباد تابعه شهرستان کردکوی به خاک سپردند. 

شهید دیده بان علی رضا نصراله نژاد

در سن شش سالگی جهت فرا گرفتن علم به دبستان روستا رهسپار شد. و با موفقیت دروس شش ساله ابتدایی را پشت سر گذاشت. در سال 1368، از ادامه تحصیل صرف نظر و به طور کامل ترک تحصیل کرد. 
مادر او می گوید پسر من علاقه زیادی به درس خواندن نداشت. همیشه از مدرسه فراری بود. با کراهت به مدرسه می رفت. مدیر مدرسه همیشه می گفت: که مدرسه اجباری نمی شود و زمانی که علی رضا به سربازی رفت، از این که تحصیل نکرده است پشیمان شد. او در دوران سربازی به مادرش نامه نوشت که خواهرش را به مدرسه بفرستد. 

بعد از ترک تحصیل نوجوانی بیش نبود که خود را برای مسولیت بالاتر دوران جوانی که توام با فعالیت و حرکت بود آماده کرد. لذا در امور کشاورزی و دامداری به خانواده خود کمک می کرد. 
ایشان جوانی بسیار ساده، آرام ، کم سخن و صبور بود. مهم تر از همه لبخند و تبسم دائمی بر لب داشت. احترام خاصی به دوستان و آشنایان و خانواده خود قائل بود. در مراسم و سوگواری سرور و سالار شهیدان امام حسین «ع » و ائمه شرکت می کرد. و به نمازهای یومیه و روزه و شرکت در مراسم مذهبی اهمیت می داد. 

در دی ماه 1372، به خدمت مقدس سربازی اعزام شد و پس از گزراندن آموزش عمومی دوران سربازی به همراه دوستان شهید خود یعنی «حسینعلی و علی اکبر قاضی» به لشکر 8 زرهی نجف اشرف سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اصفهان منتقل و تحت عنوان پاسدار وظیفه در منطقه خونگرم ولاله خیز جنوب کشور مشغول ضیافت از قلمرو و میهن اسلامی خود می شود. او فردی بسیار کم رو وخجالتی بود. اهل دعای کمیل و توسل بود و در نماز جمعه و جماعت شرکت می کرد. در تظاهرات ها و راهپیمایی ها و هم چنین انتخابات حضور فعالی داشت. 

شهید علاقه بسیاری به پدر و مادر خود داشت. مادر شهید می گوید او زیاد اهل مرخصی گرفتن نبود به همین خاطر زمانی که برادر زاده ام به همراه حسین علی به مرخصی آمده بودند او نیامده بود. روز مادر آن دو به خانه ما آمدند. من از آن ها سوال کردم علی رضا نیامده؟ آن ها گفتند: نه ولی برایت یک روسری عربی خریده و کادو کرده بود متاسفانه ما یادمان رفت که برایتان بیاوریم.

 48 ساعت قبل از شهادت یعنی شب جمعه مورخ بیست و هشتم آبان 1373، به همراه دوستان شهید خود دعای پر فیض و عرفانی کمیل را در سنگر عشق و ایثار دوران هشت سال دفاع مقدس جنوب کشور هم چون مولای خود با ندای یا رب یا رب می نوازد. گویا واپسین لحظات را لحظه شماری می کند و خود را برای دیدار به معشوق واقعی مهیا می کرد.

شاید قضا و قدر چنین باشد که شامگاه مورخه بیست و هشتم آبان 1373، او را که به عنوان دیده بان خدمت می کرد مورد آماج گلوله های زهر آگین دشمنان کینه توز اسلام و قرآن یعنی منافقین کوردل به ناحیه قلب و چشم و سطح بدن قرار گرفت. و با سایر دوستان خود در یک سنگر به طور فجیعی به درجه رفیع شهادت نائل می گردد. و به ندای حق لبیک می گوید. 
منبع: معاونت فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید گلستان/ پرونده فرهنگی شهدا
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده