شهید ابوالقاسم نکویی/ شهیدی که سیزده سال مفقود الاثر بود
شنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۷ ساعت ۱۴:۱۹
سرانجام اين دلاور خستگي ناپذير در سن 17 سالگي در تاريخ بیست و سوم آذر 1360، در منطقه شياكوه استان كردستان مفقود الاثر گرديد كه بعد از 13 سال چشم انتظاري در سال 1373 پيكر پاك و مطهرش به آغوش گرم خانواده برگشت.
به گزارش نوید شاهد گلستان: «شهید ابوالقاسم نکویی دامغانی»، پنجم فروردین 1342، در شهرستان علی آباد کتول دیده به جهان گشود. پدرش «هوشنگ»، تعمیرکار خودرو بود و مادرش «معصومه»، نام داشت. تا دوم راهنمایی درس خواند. او نیز تعمیرکار خودرو بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و سوم آذر 1360، در گیلانغرب توسط نیروهای عراقی به شهادت رسید. پیکر وی در منطقه بر جا ماند. مزار یاد بود او در گلزار شهدای امامزاده الازمن زادگاهش واقع است.
شهيد ابوالقاسم نكوئي فرزند هوشنگ نكوئي و مادر معصومه قاسمي در سال 1343 در خانواده اي مذهبي و متدين و دوست دار انقلاب اسلامي و امام خميني در شهرستان علي آباد كتول ديده به جهان گشود.
دوران كودكي ابوالقاسم دوران بياد ماندني و فراموش نشدني براي ما بود او فردي آرام كه در كارهاي منزل كمك حال من بود و رابطه بسيار خوب با ما داشت شهيد ابوالقاسم پس از طي دوران طفوليت وارد دبستان جهت فراگيري علم و دانش شدند و اين زمان پنج ساله را با موفقيت به پايان رساندند.
ايشان بعد از اينكه از مدرسه به خانه مي آمد اول تكاليف و مشق هاي مدرسه انجام و صرف غذا و زماني كوتاه استراحت به مغازه مكانيكي پدر مي رفت تا در كنار فراگيري علم در مدرسه فن مكانيكي هم در كنار پدر بياموزد و شاگردانه اي كه از پدر در پايان هر روز مي گرفت.
آنها را جمع مي كرد و در زمان نياز به مادر مي داد تا كمك حال خرج خانه و ديگر موارد باشد، يادم است كه مبلغ زيادي كه جمع كرده بود به من داد و گفت: مادر جان اين پول ها را بگير و جهت خريد جهيزيه خواهرم استفاده كن.
علاقه خاصي به ما و خواهر و برادرانش داشت، شهيد ابوالقاسم از همان كودكي علاقه خاصي به انجام فرائض ديني و اسلامي داشت. يادم است ماه مبارك رمضان بود و ايشان نياز به آب و حمام داشت و ما در خانه حمام نداشتيم ايشان مقداري آب را بر آتش گرم كرد و با همان آب بدن خودش را شستشو و غسل كرد تا بتواند روزه روز ماه مبارك را انجام دهد.
شهید ابوالقاسم تا كلاس دوم راهنمائي ادامه تحصيل داد و ترك تحصيل نمود تا در كنار پدر كمك حال او در مغازه باشد.
آغاز جنگ تحميلي عراق عليه ايران اسلامي در بسيج محل ثبت نام نمود كه بيشتر شب ها را در مسجد به آموزش عقيدتي و نظامي و نگهباني مراكز مهم شهر مثل نيروگاه – سپاه – منبع آب و .... و گشت شبانه در محل مي گذراند.
علاقه خاصي به ورزش بخصوص تكواندو داشت كه چندين بار در مسابقات شهرستان شركت نمود.
با اوج انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني در بيشتر تجمعات و راهپيماي ها با توجه به نوجوان بودنش فعاليت خوبي داشت.
رابطه اش با روحانيت و برادران پاسدار خيلي خوب بود او فردي با غيرت و دوست داشتني بود و نسبت به كاري كه به او سپرده مي شد، احساس مسئوليت مي کرد.
ارادت خاصي به امام خميني داشت و هر زمان امام سخنراني مي كرد و او گوش مي داد در بعضي جاها از سخنراني او گريه مي كرد و مظلوميت امام و انقلاب را مي ديد ناراحت مي شد .
شهيد ابوالقاسم با اسرار زياد از خانواده جهت رضايت دادن به جبهه را درخواست كرد با توجه به سن كم او دست رد به او زدند و از رفتن به جبهه او را منع كردند.
هر چه در توان داشت كه رضايت پدر و مادر كند انجام مي داد بالاخره رضايت رفتن به جبهه را از والدين گرفت. با رفتن به بسيج جهت ثبت نام اعزام به جبهه نرسيدن به سن كم مانع از اعزام شد.
براي بار دوم با دست انداختن به داخل شناسنامه و تاريخ و تولد موفق به رفتن به جبهه گرديد كه در اين اعزام پدر هم اعزام شد كه پدر و پسر روانه ميدانهاي نبرد حق عليه باطل شدند. احساس خاصي داشت از اينكه در كنار رزمندگان قرار دارد و مي تواند قدمي در راه اسلام بر دارد.
سرانجام اين دلاور خستگي ناپذير در سن 17 سالگي در تاريخ بیست و سوم آذر 1360، در منطقه شياكوه استان كردستان مفقود الاثر گرديد كه بعد از 13 سال چشم انتظاري در سال 1373 پيكر پاك و مطهرش به آغوش گرم خانواده برگشت.
با تشييع جنازه با شكوه در شهرستان علي آباد كتول در گلزار شهداي امام زاده الازمن در كناز ديگر شهدا آرميد ياد ویادش گرامي و مستدام باد .
منبع: معاونت فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید گلستان/ پرونده فرهنگی شهدا
نظر شما