محمد سرباز کوچک انقلاب بود
خاطره ای به نقل از خواهر شهید اکبری
هنوز ده سال بیشتر نداشت كه موج انقلاب او را به وجد آورد و به جاي بازي های كودكانه به صف نفت مي رفت تا بتواند به سالخوردگان و نیازمندان کمک کند.
تحصيلات خود را تا پايان راهنمايي ادامه داد. بعد از پيروزي شکوهمند انقلاب اسلامی ایران در كميته هاي انقلاب ثبت نام كرد. از اين كه با سن کمی که داشت مي توانست برای اسلام كاري انجام دهد خوش حال بود. اما سن او به آن حد نرسيده بود تا از تاثير گذاران گروه خود باشد.
آغاز
جنگ عراق با ايران مصادف با شانزدهمين سال زندگيش بود و اين سن مانع اعزام و ذوق رفتن او مي شد به همین دلیل مجبور شد چاره اي
بياندیشد.
شناسنامه اش را سه سال بزرگتر كرد. طوري اين كار را با مهارت انجام داده بود كه مسئولين براي اعزام نيرو به جبهه متوجه اين تغيير نشدند. رضايت نامه ي پدر، يكي ديگر از شرايط اعزام بود كه محمد با جعل امضای پدر رهسپار جبهه شد.
چند روزی بود که محمد به خانه مراجعه نکرده بود به همین دلیل پدر برای جستجوی او به هرجا که می توانست سر زد. او حتی به سپاه هم رفت تا شاید بتواند نشانه ای ازمحمد بدست بیاورد. با تعجب شنيد كه محمد به جبهه اعزام شده است و ديدن امضا خود در زير ورقه رضايت، تعجب او را بيشتر كرد . پدر بدون اين كه اعتراضي كند به خانه بر گشت و انتظار برادر را کشید.
محمد
با اين سن كم درچندين عمليات شركت كرد و لحظه اي از مسئوليت خود غفلت ننمود. تا اين كه در تاریخ سوم دیماه درعمليات كربلاي 4 به آرزوي ديرينه اش رسيد و به
خيل عظيم شهدا پيوست.