نوید شاهد_ پدر شهید "غلامرضا بندانی پور" نقل می کند: « پسرم یک پایدار افتخاری بود که در طول چهار سالی که در جبهه حضور داشت تنها دو بار به مرخصی آمد.» در ادامه متن کامل این خاطره را می خوانید.
به گزارش نوید شاهد گلستان؛ شهید غلامرضا بندانی پور، یکم مهر 1348 در شهرستان زابل به دنيا آمد. پدرش غلامحسین و مادرش صغرا نام داشت. تا اول راهنمايي درس خواند. به‌عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. بيست و هفتم ارديبهشت 1366 در بمباران شيميايي حلبچه عراق به شهادت رسيد. مزارش در گلزار شهداي امام‌زاده عبدالله روستاي حیدرآباد تابعه شهرستان كلاله واقع است.

س
خاطره ای به نقل از پدر شهید

فرزند با محبتی بود و با همه با احترام برخورد می کرد خیلی به قرآن و قرائت آن علاقه داشت درسش را مرتب می خواند او فرزندی آرام مهربان و مسئولیت پذیر بود. بیشتر وقتش را با خانواده می گذراند. علاقه چندانی به تفریح نداشت وقتی کوچک بود آرزو داشت ارتشی شود به من در کارهای کشاورزی کمک می کرد از وجین و آبیاری گرفته تا جمع آوری محصول و تهیه علوفه برای دامها. شهید دوره ابتدایی را در همان روستا با موفقیت پشت سر گذاشت سال 1360 در مدرسه راهنمایی عرب بوران ثبت نام کرد.با اشتیاق مشغول به تحصیل شد وضعیت درسی ایشان خوب بود و پدرش از نحوه درس خواندن شهید ابراز رضایت می کنند.

با وجود علاقه به تحصیل ایشان بیشتر از شش ماه در سال اول راهنمایی تحصیل نکردند زیرا علاقه زیاد ایشان به امام (ره) و انقلاب اسلامیایشان را به مدرسه ای بزرگتر فرا خواند آن روزها روزهای اوج جنگ بود و میهن نیاز به ایثارگرانی داشت که از مرز و بومش دفاع کنند غلامرضا بندانی پور هم یکی از ایثارگرانی بود که اعلام آمادگی کرد و با وجود اینکه 13 سال بیشتر نداشت در بسیجی در جبهه حضور پیدا کرد به کردستان عازم شد و دوره آموزشی را هم در همان شهر طی کرد به مدت چهار سالی که در جبهه بود فقط دوبار به مرخصی آمد پدر 

شهید درباره مرخصی او می گوید:

طی چهار سال دوبار مرخصی آمد یک باره دوره بسیجی و یک باره هم وقتی پاسدار افتخاری شده بود طول مدت مرخصی که در خانه بود از مادرش و من غافل نمی شد مسئولیت های همیشگی را انجام می داد. چون بزرگتر از بقیه بود آنها را نصیحت و هدایت می کرد با همه خوش برخورد بود. دوستانش را هم زیاد نبرده بود او بچه مومنی بود از همان کودکی ایام ماه محرم و ماه رمضان را در مسجد می گذارند و تا دیر وقت در مسجد می ماند.

به خاطر این که والدینش او را دوست داشتند هرگز از شهادتش به آنها چیزی نگفت حتی سعی نکرد آنها را آماده کند چون می داند آنها صبور نیستند اما به دوستانش گفته بود که شهید خواهد شد و برای آخرین بار آنها را میهمان کرده بود. مرخصی به پایان رسید و او در لباس پاسداری افتخاری به جبهه بازگشت هنوز هفته سوم رفتنش به جبهه آغاز نشده بود، که در تاریخ بیست و هفتم اردیبهشت 1366 بر اثر بمباران شیمیایی دشمن جان به جان آفرین تسلیم کرد و به مقام والای شهادت رسید. پس از شهادت پیکر شهید را از ماهشهر به کلاله انتقال دادند و پس از تشییع در گلزار شهدای امامزاده عبدالله(ع) (در ده کیلومتری کلاله) در جایگاه ابدیش آرمید.
منبع معاون فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید گلستان/ پرونده فرهنگی شهدا  

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده