بازیها و اختراعات رزمندگان در شبهای سرد جبهه غرب
شنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۵۶
نوید شاهد - «سیدعلیاصغر سیدالنگی» گفت: بعضی شبها که رزمندگان در جبهه غرب کشور نگهبانی میدادند با آنها همصحبت میشدم که احساس ترس نکنند و در کنار آن زمین والیبال هم درست کردم تا بچهها در اوقات فراغت سرگرم باشند. همین بازی و شوخیها در وقت فراغت اخوت و یکدلی بین بچهها را بیشتر میکرد.
به گزارش نوید شاهد گلستان؛ «سیدعلی اصغر سیدالنگی» از رزمندگان استان گلستان در گفتوگو با خبرنگارنوید شاهد گلستان، با اشاره به خاطرات خود در دوران دفاع مقدس اظهار داشت: با آنکه اسفند بود و هوا رو به بهار میرفت، اما سرمای غرب کشور بیداد میکرد. جادهها عموماً بسته میشد و در سرما به هر طریقی جیره غذایی و ذخیره نفت میرسید، ولی باز به مشکل برمیخوردیم. اکثر اوقات آب قطع میشد و به ناچار از آب برف استفاده میکردیم. تا پایان زمستان در همین سنگرها مستقر بودیم.
وی افزود: بیشتر وقتها برف سنگینی میآمد. شبها معمولا آسمان صاف بود و صبح که بلند میشدیم از زور برف در سنگر را نمیتوانستیم باز کنیم. راحت یک متر و نیم برف جلوی در سنگر بود. نگهبان میآمد برفها را کنار میداد و راه را باز میکرد.
سیدالنگی در بیان بخشی دیگر از سختیهای دوران جنگ گفت: در سرمای هوا رفت و آمدمان به بیرون مشکل بود و باید چارهای میاندیشیدیم. با بچهها جلوی سنگر را یکی دو متر ورق اضافه کردیم و کیسه خاک چیدیم و مثل دیواره سه طرفش را بالا آوردیم، رویش پیلت گذاشته و خاک ریختیم.
وی بیان داشت: باید به فکر آب گرم هم میبودیم. خودم یک مشعل نفتی گذاشتم و یک بشکه نفت خالی شده را نصف کرده و چهارپایه درست کردم از بغل هم یک برش دادم و شیر آب گذاشتم. بشکه مدام روی مشعل بود. داخلش برف میریختم و به راحتی برای سرویس بهداشتی، وضو و شستن ظرف و استحمام آب گرم داشتیم. گاهی 15 روز جاده بسته میشد. رفت و آمد برای استحمام مشکلساز بود و ضمن اینکه بیرون از سنگر هم سرما و برف بود. همین بشکه آب گرم مشکل ما را حل میکرد و راحت گنجایش صد لیتر آب را داشت. شلنگی از بالا به شیر بشکه وصل بود و به راحتی کار دوش حمام را انجام میداد. دو متر کَفِ سنگر را هم بتن کرده و شیب داده بودم، لولهای هم گذاشته بودم که آبهای آلوده به دره سرازیر میشد.
این رزمنده دوران دفاع مقدس به بازیهای دوستانه و روحیه اخوت و یکدلی همرزمانش اشاره کرد و بیان داشت: در چند ماهی که در این محور بودیم زمین والیبال هم درست کردم و یک تور دست بافت؛ تا بچهها با همان سبک و سیاق جبهههای خودمان در اوقات فراغت سرگرم باشند. خودم هم فوتبال بازی میکردم و همین بازی و شوخیها در وقت فراغت اخوت و یکدلی بین بچهها را بیشتر میکرد.
وی متذکر شد: حضور در این محیط و کنار هم بودن، از ترس ناشی از حمله ناگهانی دشمن میکاست. بعضی شبها که بچهها نگهبانی میدادند، نیمههای شب دور میزدم و دمی با آنها هم صحبت میشدم که احساس ترس نکنند و یا خدایی نکرده فکر نکنند چون من فرمانده هستم باید بخوابم و آنها نگهبانی دهند.
نظر شما