در رختخواب مردن ننگ است!
جمعه, ۳۰ آبان ۱۳۹۹ ساعت ۰۹:۵۷
نوید شاهد - مادر شهید "حسین شاهرخ آبادی" نقل می کند: « پسرم همیشه می گفت: کاش من هم یک پاسدار بودم. من هم می خواهم به جبهه بروم. بهتر از این است که در خانه بمانم. درون رختخواب مردن ننگ است. »
به گزارش نوید شاهد گلستان: «شهید حسین شاهرخ آبادی»، یکم فروردین 1343 در روستای قلعه حسن از توابع شهرستان گرگان به دنیا آمد. پدرش «مرادعلی»، کارگر خانه بود و مادرش «ربابه»، نام داشت. تا اول متوسطه درس خواند. به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت.هفتم دی 1363 با سمت تک تیرانداز در مریوان توسط نیروهای عراقی بر اثر گلوله به سر و سینه، شهید شد. پیکر وی را در گلزار شهدای امامزاده عبداله شهرستان زادگاهش به خاک سپردند.
خاطراتی به نقل از مادر شهید شاهرخ آبادی
رفتار با همسایه:
همیشه به من می گفت: با اقوام بخصوص همسایه ها به خوبی رفتار کنید. چون شب اول قبر از همسایه ها خبر می گیرند.
می گفت: امام خمینی گفتند؛ ای کاش من هم یک پاسدار بودم. من هم می خواهم به جبهه بروم. بهتر از این است که در خانه بمانم. درون رختخواب مردن ننگ است.
عکس بعد از شهادت
پس از دو ماه خدمت که به مرخصی آمد، یک قطعه عکس کوچک که از عکس های دیگرش بهتر بود، را به من داد و گفت؛ می خواهم از روی این عکس سه قطعه عکس بزرگ بگیرم و قاب کنم. گفتم: برای چه می خواهی؟ گفت: لازم می شود، شاید ان شالله شهید شدم.
سفارش حجاب
به خواهرش می گفت؛ حجاب عفت زن است. حجاب خود را حفظ کنید و نماز اول وقت را فراموش نکنید.
آرزوی شهادت
بزرگترین آرزویش رسیدن به مقام والای شهادت بود. می گفت: چه می شود زیر نویس قاب عکس من این جمله باشد؛ شهید حسین شاهرخ آبادی.
دوستی همسایه
در بین همسایگان بسیار محبوب بود. یکی از همسایگان می گوید: در بین جوانان حسین بسیار نجیب و با حیا بود. هرگز ندیدم داخل کوچه بایستد. شوخی نا بجا کند، یا با صدای بلند بخندد.
وصیت
حسین می گفت: بعد از شهادتم اصلا گریه نکنید که دشمن شاد شوم. گریه نکنید که من زجر می کشم.
منبع: معاونت فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید گلستان/ پرونده فرهنگی شهدا
نظر شما