باران بدرقه!
شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۱۳:۳۱
نوید شاهد - خواهر شهید "حسینعلی ممشلی" روایت می کند: «روزی که برادرم برای رفتن به جبهه اعزام می شد هوا بسیار بارانی بود. لحظه آخر رو به من نمود و گفت: هنگامی که من برمی گردم هوا بارانی است.» در ادامه متن کامل این خاطره را می خوانید.
به گزارش نوید شاهد گلستان؛ شهید حسینعلی ممشلی، دهم فروردین 1349 در روستای جنگل ده بالا از توابع شهرستان مینودشت به دنیا آمد.پدرش محمد، کشاورز بود و مادرش خیرالنسا نام داشت. دانش آموز چهارم متوسطه بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و چهارم اسفند 1365 با سمت کمک آر پی جی زن در شلمچه به شهادت رسید. پیکر وی مدت ها در منطقه بر جا ماند و پس از تفحص ، در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.
روایتی از معصومه ممشلی خواهر شهید
روزی که حسینعلی به جبهه اعزام می شد، هوا بسیار سرد و بارانی بود. شدت باران، بالا آمدن آب چهار رودخانه مسیر روستا تا شهر و خاکی بودن جاده، حرکت ماشین ها را به سمت شهر، غیر ممکن کرده بود.
من و حسینعلی همانند مسافران دیگر سوار تریلی تراکتور شدیم؛ حرکت تراکتور بسیار کند بود و حسینعلی بسیار اضطراب داشت که مبادا از اعزام نیروها عقب بماند.
به هر حال با زحمت فراوان خود را به محل اعزام رساند و مقدمات اعزامش را فراهم نمود، با چهره خندان از همه فامیل ها و دوستان خداحافظی کرد و به من گفت: شاید روز برگشتنم همین طور بارندگی باشد و به وسیله تراکتور برگردم.
در سال 1373 وقتی به خانواده ما خبر دادند که پیکر شهید حسینعلی را با پنج هزار شهید دیگر می آورند، روز تشییع جنازه شهید درست همانند روز اعزامش بسیار سرد و بارانی بود و اندکی هم برف می بارید.
منبع معاون فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید گلستان/ پرونده فرهنگی شهدا
نظر شما