نوید شاهد - شهید "علیرضا بطیاری" در فرازی از وصیت نامه اش می‌نویسد: «من با شهادت ازدواج کردم و لباس دامادی من همان لباس آغشته بخون من است. چون روزی که عازم به جبهه می‌شویم لباس دامادیم را به تن می کنم وقتی که شهید می شویم حجله عزای ما حجله دامادی است.»

به گزارش نوید شاهد گلستان؛ شهید علیرضا بطیاری، بیست و پنجم اسفند ۱۳۴۷ در شهرستان گرگان به دنیا آمد. پدرش علی و مادرش نرگس نام داشت. دانش آموز اول راهنمایی بود. به عنوان بسیجی به جبهه رفت. بیست و یکم مرداد ۱۳۶۲ در قلاویزان توسط نیرو‌های عراقی به شهادت رسید. اثری از پیکرش به دست نیامد. او را بابا نیز می نامیدند.

ص

 

 ای خدای کریم و رحیم پیامبر تو می گوید از شهید سوال نمی شود این چگونه است؟ خدایا تو مرا از نطفه ای در نهایت ناتوانی آفریدی و توان دادی به من روزی عطا کردی و مرا به اطاعت از خود فرمان دادی به من ابزار محبت و شناخت واقعیت ها عطا کردی، ولی من از آنها بر خلاف دستوراتت استفاده کردم در شناخت کوتاهی کردم از تو غافل شده و اسیر شیطان گشتم و در عبادت تو کوتاهی کردم. حال که بسوی تو بازگشته ام ودر راه تو قدم بر جهاد نهاده ام کار مهمی انجام نداده ام.

شاید این جزئی از وظایف من بوده است و اگر خونم را هم در راه تو بدهم امانتی را باز پس داده ام و نمیتوانم منتی بگذام. پس چگونه است که نافرمانی های من بخشیده می شود و از آن بالاتر به مقام عظیمی دست پیدا می کنم؟ واقعاً که لطف و بخشش تو بی نهایت است و قابل تصور نیست. کور باد چشمی که عظمت تو را نبیند و لب به ستایش تو نگشاید. مرگ بر قلبی که وجود تو را درک نکند در مغزش چنین بخششی نمی گنجد. چون من بنده ای هستم ناچیز و محدود ولی از آنجا که فرستادگان تو از تو چنین بهره ای را باز گفته اند من هم ایمان می آورم و باور دارم و از تو تقاضا دارم که مرا نیز از شهیدان راه خود قرار دهی انشاالله ...


 سخنی چند با پدر و مادر و خواهران و برادرانم


شما ای عزیزانم بعد از شهادتم لباس عزا بر تن نکنید و در مجلسم عزاداری آنچنانی نکنید که مردم خیال بکنند من مرده ام، در مجلسم شاد باشید و بگویید او زنده است چون که شهید قلب تاریخ است اگر جسم و جانم پیش شما نیست روحم در نظرتان هست. بعد از شهادتم لباس سیاه بر تن نکنید من به معشوقم رسیده ام عشقم الله است. پدر عزیز و مهربانم اگر شما مرا داماد نکردید در قیامت همراه با علی اکبر حسین داماد خواهم شد .
مادر عزیزم، نور چشم و قوت قلبم می دانم که برایم زحمات زیادی کشیدی و من لیاقت جبران آنرا نداشتم امیدوارم که مرا ببخشی و بعد از شهادتم مرا دعا کنی که خداوندمن حقیر را در درگاهش بپذیرد مبادا مادر، برای شهادتم قطره ای اشک بریزی هرچند می دانم داغ فرزند بسیار دردناک است ولی این را بدانید که من با شهادت ازدواج کردم و لباس دامادی من همان لباس آغشته بخون من است. چون روزی که عازم به جبهه می شویم لباس دامادیم را به تن می کنم وقتی که شهید می شویم حجله عزای ما حجله دامادی است.

منبع: نویدشاهد
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده