«مدارا با مادر» و «دعا برای شهادت»، دو شرط ازدواج هشتمین شهید مدافع حرم گلستان
به گزارش نوید شاهد گلستان؛ شهدای مدافع حرم از عوامل وحدت جبهه حق برای آمادهسازی جامعه بشری پیش از ظهور بودند. ماجرای دفاع از حرم آلالله در سوریه و عراق حکایت از نزدیکی به ظهور منجی عالم بشریت داشت و شهدای مدافع حرم از عوامل وحدت جبهه حق برای آمادهسازی جامعه بشری پیش از ظهور بودند.
چه بسیار افرادی که از صدر اسلام افرادی پاک و مومن بودند، اما عاقبت به خیر نشدند و آخر کار در منجلاب دنیا فرو رفتند، اما شهدای مدافع حرم مصداق افراد با بصیرتی بودند که به فرمان امام جامعه خود لبیک گفتند.
شهید ذورقی همسر و سه فرزند خردسال خود را رها میکند تا داستان کربلا تکرار نشود و به حرم مطهر اهل بیت پیامبر (ص) اهانت نشود.
همه ما یقین داریم به فرموده امام راحل (ره) راه قدس از کربلا میگذرد و انشاءالله با تدابیر، ولی امر مسلمین جهان قدس شریف به برکت خون شهدای مدافع حرم آزاد خواهد شد.
شهید افشین ذورقی بحری یکی از شهدای مدافع حرم گلستانی است که برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) در نبرد با تروریستهای تکفیری به شهادت رسید.
این شهید گرانقدر که به «ابومحسن» معروف بود، متولد سال ۱۳۶۱ و اصالتاً اهل سیستان و بلوچستان است که در روستای «سیاهتلو» گرگان در یک خانواده مذهبی دیده به جهان گشود. وی که در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در حال خدمت بود. در بیست و سوم اسفند ماه سال ۱۳۹۴ همزمان با سالروز شهادت حضرت فاطمه (س) برای دفاع از حریم اهل بیت (علیهم السلام) به صورت داوطلبانه به سوریه اعزام شد و پس از حضور ۳۶ روزه به درجه رفیع شهادت نایل آمد،
شهید ذورقی بحری طبق وصیتی که داشت در امامزاده عبدالله (ع) گرگان نزدیک مزار دوست و همرزم شهیدش «سید احسان حاجی حتملو» آرام گرفت.
وی دو فرزند به نامهای محسن و محمداحسان دارد و فرزند سومش نیز در اواخر شهریور ماه سال 96 به دنیا آمد. شهید حاج افشین ذورقی بحری کسی است که آرمانهای مقدساش در دفاع از دین موجب شد تا در راه شیرین عاشقی و جهاد، حسرت دیدن فرزند سومش را به جان بخرد تا اکنون از دنیای باقی نظارهگر فرزندش باشد، به بهانه پنجمین سالگرد شهادت «شهید افشین ذورقیبحری» بخشی از خاطرات و سیر شهادتش از زبان همسر بزرگوارش «اشرف کشانی» را می خوانیم:
نوید شاهد گلستان: از دوران کودکی شهید برایمان بگوید:
همسر شهید: شهید افشین ذورقی در سال ۱۳۶۱ در خانوادهای مذهبی و پر جمعیت متولد شد، سه خواهر و سه برادر بودند که ایشان سه سال بیشتر نداشت که پدر خانواده به رحمت خدا میرود. سرنوشت طوری رقم میخورد که خانواده از وجود پدر محروم شود تا از این پس بانویی زحمتکش برای شش فرزندش هم پدر باشد و هم مادر، مادری به تمام معنا زحمتکش و فداکار که پس از فوت همسرش با کارگری و مشقت و با حمایت فرزند بزرگتر، فرزندانش را بزرگ کرد.
مادر ایشان نه تنها در مادری نمونه بودند بلکه در برخورد با عروس هم بسیار مهربان بودند آنچنان صمیمیت میان بنده و مادر شهید زیاد بود که موجب تعجب اطرافیان بود که ما عروس و مادرشوهر هستیم و یا مادر و دختر و به واسطه همین نمونهبودن و تربیت صحیح چنین مادری است که فرزندشان شهید ذورقی بحری به معراج میرود.
نوید شاهد گلستان:افشین در چه رشته ای تحصیل می نمود؟
همسر شهید: در رشته فناوری اطلاعات (IT) تحصیل کردند با اینکه مدام در حال مأموریت بودند و در کلاس حضور نداشتند، اما شاگرد ممتاز دانشگاه بود، به مطالعه کتاب اهتمام ویژهای داشتند حتی در همه مأموریتها کتاب به همراه داشتند.
نوید شاهد گلستان: شنیده ایم برای ازدواج چند شرط داشته است می شود بیشتر توضیح دهید.
همسر شهید: از همان ابتدا که خطبه عقد خوانده شد وقتی با شهید ذورقی همصحبت شدیم سه مسأله را با من مطرح کردند، ابتدا به خاطر اینکه به در خواست ازدواجشان پاسخ مثبت دادهام از من تشکر کردند و بعد دو درخواستی که از بنده داشتند را مطرح کردند.
اولین درخواست ایشان دعا برای شهادت بود، ایشان معتقد بودند شهادت بالاترین رتبه و مقامی است که خداوند به بندگان مخلص خود عطا میکند، فکر میکنم منظورش از دعا کردن برای شهادت این بود که به آن درجه از اخلاص و تقوا برسند که مزد آن اخلاص، شهادت باشد.
درخواست دیگری که پس از عقد مطرح کردند مدارا کردن با مادرش بود، به من گفت: «اگر روزی مادرم ناراحت بود و در ناراحتی و عصبانیت حرفی به شما زد، شما تندی و رفتاری که مقابله بهمثل باشد، نداشته باش. اما ناراحتی، کدورت و تلافی رفتار مادرم را با من جبران کن، در واقع میخواست مرا متوجه این مسأله کند که چقدر احترام به مادر واجب است و همینطور به من بگوید که چقدر مادرش برایش عزیز است.
نوید شاهد گلستان: کیفیت زندگی مشترکتان با شهید به چه صورت بود؟
همسر شهید: 14 سال با شهید ذورقی زندگی کردم البته اگر همه شبها و روزهایی که شهید کنار خانواده بود را کنار هم بگذاریم عمر مفید زندگی ما شاید به پنج سال برسد، همیشه مأموریت بودند هر موقع هم دستور مأموریت بود آماده بودند فرقی هم نمیکرد شرق کشور باشد یا غرب؛ بارها پیش آمده بود که از مأموریت یک ماهه برمیگشتند برای ۲۴ ساعت هم خانه نبودند و مجدد برای مأموریت دیگری تماس میگرفتند و ایشان با آمادگی کامل اطاعت میکردند.
نوید شاهد: از ویژگی های اخلاقی شهید برایمان بگویید.
همسر شهید: همیشه معتقدم که شهادت حقش بود، سرشار از اخلاص بود. اخلاص در نیت و عمل و صداقت در گفتار و رفتار از ویژگیهای شاخصی شهید برایمان بگویید.
شهید ذورقی بود، طوریکه هر قدمی که برمیداشت برای رضای خدا بود، افرادی مانند شهید ذورقی کسانی هستند که در گمنامی تمام زندگی میکنند و همه کارهایشان مخفی و فقط برای خداست.
نمازشان بسیار بااخلاص بود و سجده پس از نماز و آرزوی شهادت در سجده کاری بود که هیچ وقت آن را ترک نکرد. با آرامش خاص و عجیبی نماز میخواند و ذکرها را میگفت آنقدر نماز خواندنش زیبا بود که همیشه دوست داشتم به ایشان اقتدا کنم.
یکی از عادتهای شهید ذورقی اهمیت به تلاوت قرآن به ویژه در شبهای پنجشنبه بود فرقی نمیکرد این شب در محل کار، مأموریت و یا در منزل باشند.
نوید شاهد: از نحوه شهادت ایشان برایمان بگویید.
همسر شهید: شبی که به شهادت رسیدند چند ساعت قبل شهادت با من تماس گرفتند و گفتند خبر خوشی دارند لحظه ای فکر کردم حتما میخواهند به ایران برگردند که ایشان از آزاد شدن منطقهای از محاصره دشمن خبر دادند و گفتند مکانی که الآن هستند چند دقیقه پیش در محاصره دشمن بود و اکنون آزاد شد.
آن شب پس از من با محسن و محمداحسان صحبت کرده و سفارشهایی به آنها داشتند سپس گفتند عجله دارند و تلفن را قطع کردند بعد قطع تلفن، آشوب و دلهره عجیبی سراغم آمد هر چقدر تماس گرفتم موفق نشدم با او صحبت کنم.
همان شب خبر شبکه استانی شهادت هفتمین شهید مدافع حرم را اعلام کرد ناخودآگاه به امام رضا (ع) متوسل شدم که نکند هشتمین شهید مدافع حرم همسرم باشد.
تا چند روز بیخبری همراه با نگرانی در روز میلاد حضرت جوادالائمه (ع) خبر شهادت همسرم، هشتمین شهید مدافع حرم استان گلستان رسید.
این چنین شد که ابومحسن در روز تولد حضرت علی اصغر (ع) به شهادت رسیدند و در سالروز تولد حضرت جوادالائمه (ع) خبر شهادت ایشان رسید و در روز وفات حضرت زینب (س) به خاک سپرده شدند که شام غریبان ایشان با شام غریبان حضرت زینب (س) تقارن داشت و من وقتی این همه لطف و عنایت ائمه (ع) را میدیدم خجالت میکشیدم که برای از دست دادن همسرم گریه کنم.