نامه های از شهید بهروز شفیعی در آخرین روزهای زندگی، شاید دیگر به خانه بازنگردم
شنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۸ ساعت ۱۶:۲۱
شنیده ام که می خواستی به جبهه بیایی، در حال حاضر من جای تو را در جبهه پر میکنم و تو هم جای من را در خانه پر کن
به گزارش نوید شاهد گلستان: شهید «بهروز شفيعي»، سوم شهریور 1341، در شهرستان گرگان دیده به جهان گشود. پدرش شیرمحمد و مادرش گل بانو نام داشــت. دانش آموز سوم متوسطه در رشتة تجربي بود. به عنوان بسیجي در جبهه حضور یافت. بیســت و سوم اردیبهشت 1361، با سمت تکتیرانداز در خرمشهر شهید شد. مزار او در گلزار شهداي امامزاده عبدالله زادگاهش قرار دارد.
به نام خداوند بخشنده و مهربان
خدمت برادر عزیزم علی سلام می رسانم.
بعد از عرض سلام سلامتی شما را از درگاه خداوند متعال خواسته و خواهانم و امیدوارم که به خوبی و خوشی زندگی کنید و راه خدا را سرمشق زندگی خود قرار داده. و به امید خدا هر روز را شروع کرده و با خوشی به پایان برسانی.
اگر از احوالات اینجانب برادرت بهروز را خواسته باشید، سالم و به دعاگویی شما مشغول میباشم. و راه حق را پیش گرفته ام . به یاری خداوند متعال به پیش میروم و احتیاج به یاری شما نیز داشته و دارم که با کنار گذاشتن کدورت ها و کارهایی که اساس یک خانواده را برهم می زند. با توجه به اینکه شما میتوانید پشتگرمی من باشید من هیچگاه شما را از یاد نخواهم برد.
خدمت زن داداش خودم زهرا خانم سلام فراوان میرسانم . جواد را عوض من خیلی خیلی دیده بوسی کنید. هرچه که خدا بخواهد همان میشود پس اگر من بدون بخشش از شما و پدر و مادر و بقیه باشم در این راه نقص پیدا میشود. در صورتی که راهی که من می روم باید بدون عیب و نقص باشد.
برادر عزیزم من از شما تقاضای بخشش میکنم و امیدوارم که هر چه بدی و خوبی از من دیده اید حلالم کنید و بگذارید که روحم آرامش پیدا کند ما اکنون در اردوگاه شهید مدنی اهواز هستم و به همین زودی به خط مقدم اعزام خواهیم شد اگر خانواده خودم عقیده به خدا دارد پس درد مرا میفهمد.
اگر مادر و پدرم و بقیه خانواده ام را دیدید سلام رسانید و خبر سلامتی من را به آنها بدهید که ناراحت نباشند علی جان من بار دیگر از شما میخواهم که صبور باشید و ناراحت من نباشید که چرا از خانواده ام دور افتادهام به امید پیروزی.
برادرجان خدمت تمام قوم و خویش و همسایه کلا سلام می رسانم و معذرت میخواهم چون نمی توانم تک تک نام ببرم و وقت هم نیست چون آماده حرکت هستیم دیگر عرضی ندارم، سلامت باشید.
بیست و سوم بهمن 1360
خدمت برادر عزیزم سلام عرض میکنم.
پس از عرض سلام سلامتی شما را از درگاه خداوند متعال خواهانم و امیدوارم در زیر سایه پروردگار زندگی خوبی را با خانواده داشته باشی اگر از احوالات اینجانب برادرت بهروز را خواسته باشی سالم و به دعاگویی شما مشغول می باشم.
خدمت زهرا سلام میرسانم . جواد را عوض من دیده بوسی نمائید به تمام دوستان و آشنایان و قوم و خویش از قول من سلام برسانید.
من تا جایی که بتوانم نامه خواهم نوشت یا تلفن خواهم زد و اگر کمی دیر یا زود شد ناراحت نشوید چون وضع اینجا ناجور است و نمیشود زود زود نامه نوشت یا تلفن زد. ولی تا آنجایی که بتوانم بفکرش هستم خدمت دایی حمزه و خانواده سلام برسانید خدمت بتول و پسرش سلام می رسانم.
برادرجان معذرت می خواهم از اینکه از شما خداحافظی نکردم. امیدوارم مرا ببخشید. من موقع آمدن به جبهه برای شما چند بار تلفن زدم به خانه دایی حمزه و خانه نبود نه به محمد عزیز هم تلفن زدم ولی کسی گوشی را نگرفت به محمدآقا اگر میشناسی بگو که اگر من تلفن زدم به تو بگوید علی جان الان ما در اهواز دانشگاه جندی شاهپور – اردوگاه شهید باهنر هستیم و ممکن است بزرودی به جای دیگر برویم و جایمان بدرستی معلوم نیست. خواهشمندیم جواب نفرستید .
دیگر اینکه خواست خدا بود که بار دیگر هم به جبهه بیایم و از شما میخواهم که اگر بدی از من دیده اید بر من ببخشید. چون دفعه قبل مجروح شدم شاید این دفعه اصلاً به خانه برنگردم و برای همین هست که از شما این خواهش را میکنم شنیده ام که می خواستی به جبهه بیایی ولی زن و بچه ات به نظر من مهم تر هستند و باید به فکر آنها باشی و یک پشت گرمی هم برای پدر و مادرمون باشی. در حال حاضر من جای تو را در جبهه پر میکنم و تو هم جای من را در خانه پر کن.
امیدوارم که از این همه پرچونگی و نق زدن من ناراحت نشده باشی شما را به خدا میسپارم برادرت بهروز – پانزدهم فروردین 1361، اهواز
خدمت پدر عزیزم سلام فراوان می رسانم
پس از عرض سلام سلامتی شما را ازدرگاه خداوند متعال خواسته و خواهانم و امیدوارم به خوبی و خوشی زندگی کنید. اگر از احوالات اینجانب بهروز پسرتان را خواسته باشید سالم و به دعاگویی شما مشغول می باشم.
خدمت مادرم سلام فراوان و گرم می رسانم تمام بچه های بسیج را از قول من و علی اکبر حشمتی سلام برسانید. به تمام دوستان و آشنایان و قوم و خویش سلام مرا برسانید.
اگر تلفن یا نامه دیر یا زود شد ناراحت نشویدمن هم اکنون در اهواز هستم و به زودی اعزام خواهیم شد و نامه برای من ننویسید. من حالم خوب است و احتیاج به چیزی ندارم اگر کیسه رسیده در آن وصیت نامه هست اگر آن را باز نکرده اید پس خواهش می کنم آن را باز کنید تا بعداً که ببینم چه می شود خیلی ممنون از همه شما به خاطر زحمات و محبت ها متشکرم و سلامتی همگی را از درگاه خداوند متعال خواهانم .
اهواز - دانشگاه جندی شاهپور - پایگاه شهید باهنر بیست و دوم فروردین 1361
منبع معاون فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید گلستان/ پرنده فرهنگی شهدا
نظر شما